چکیده:
پیکرگردانی، استحاله و تغییر شکل موجودات حقیقی یا خیالی به موجوداتی دیگر با بهرهگیری از قوای ماورای طبیعی است. یکی از نمونههای منحصر به فرد پیکرگردانی زن جادو را در اسکندرنامة نظامی میتوان دید. در اسکندرنامه، دختری از نسل سام به نام آذرهمایون با استفاده از جادو به عنوان یک ترفند نظامی برای نگهبانی از آتشکده و جلوگیری از تخریب آن، خود را به شکل اژدها درمیآورد. در این داستان رازآلود، مشخصات سه نوع داستان عامیانه، پریوار و اسطورهای ملاحظه میشود. هدف مقاله حاضر بررسی این پیکرگردانی از منظر اساطیری، داستانی و تاریخی است. در این پژوهش که به شیوه توصیفی ـ تحلیلی محتوا انجام گرفته است، پس از بررسی نمونههای پیکرگردانی زنان جادو در قصههای کهن و شرح و توضیح داستان اژدها شدن دختر جادو در اسکندرنامه، دلایل و انگیزههای احتمالی تبدیل شدن زن به اژدها به بحث گذاشته شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که آذرهمایون احتمالاً پری است و ارتباط او با آب و آتش و خواهشهای جسمانی در کنار نکات جزئی دیگر این گمان را تقویت میکند. از یافتههای دیگر مقاله آن است که شاید افسانة آذرهمایون و بلیناس در متن خود، روایتی از شکلگیری یک جنبش ضد اشغالگری با محوریت آتشگاه، به فرماندهی زنی شیردل را بازتاب میدهد.
Metamorphosis is transformation of a fictional or real being into another being by using supernatural powers. One of the unique examples of metamorphosis is the transformation of a magic woman in Nizami Ganjavi's Eskandar-Nāmeh. In this mysterious story, the features of three genres, i.e. folk, fairy story as well as mythical could be seen. The purpose of the present article is to examine this transformation from a mythological, fictional and historical perspective. The research is based on descriptive-analytical method. After examining the examples of the metamorphosis of magic women in ancient tales and explaining the story of the transformation of Azar Homayoun into a dragon in Eskandar-Nāmeh, we study the possible reasons for the metamorphosis. The results show that Azar Homayoun is probably a fairy and her connection to water, fire and bodily desires support such a hypothesis. Another finding of the paper is that perhaps the legend of Azar Homayoun and Belinās (Apollonius of Tyana) refers to an anti-occupation movement led by a braveheart woman in a fire temple as commad center.
خلاصه ماشینی:
پيکرگرداني دختر جادو به اژدها در اسکندرنامۀ نظامي گنجوي سعيد کريمي قره بابا استاديار زبان و ادبيات فارسي دانشگاه پيام نور چکيده پيکرگرداني، استحاله و تغيير شکل موجودات حقيقي يا خيالي به موجوداتي ديگر با بهره گيري از قواي ماوراي طبيعي است .
پيش از اين ، رستگار فسائي (١٣٨٨ الف )، در پيکرگرداني در اساطير، دگرديسيهاي اساطير ايراني را با عناصرِ فرهنگ ، ادبيات و هنر ايران و جهان توصيف کرده و با ذکر شواهد فراوان از متون ادب فارسي و متون ديگر کشورها جابه جاييها و دگرگونيهاي اساطيري را معرفي نموده است .
» (حسيني و پورشعبان پيربازاري ١٣٩١: ٥١) در اين صورت آيا ميتوان چنين اظهار نظر کرد که اين داستان از شکل گيري نهضت مقاومتي بزرگ در مرکز فلات ايران عليه پيشرويهاي اسکندر پرده برميدارد؟ جنگي طولاني که مدتي سپاه اسکندر را زمين گير کرده بود و سرانجام نقشه هاي يک طراح و استراتژيست ماهر جنگي (بليناس )، پيروزي را براي ارتش اسکندر رقم ميزند.
» (برهمند و صباحيفر ١٣٩٠: ٧٣) افزون بر آن ، پيکرگرداني آذرهمايون به اژدها که آتش از دهان ميافکند و نيز خدمتکارياش در آتشکده ، همگي ارتباط هاي ظريف او را با آتش نشان ميدهد: که هست اژدهايي در آتشکده چو قاروره در مردم آتش زده (نظامي ١٣٨٠: ١١٥) ارتباط آهن و پري و جادو در ادبيات رسمي و عاميانه ايران ، آهن باعث گريزان شدن پريان ، ديوان و جادوها ميشود: در صحبت او بت پريزاد مانند پري به بند پولاد (نظامي ١٣٧٤: ١٤٥) در داستان نظامي خبري از عنصر آهن نيست ، اماَ بليناس ، سِحر آذرهمايون را با سُداب (٣) خنثي ميکند: ز سِحر، آن سرا را نيابي خراب که دارد سفالينه اي پر سُداب (نظامي ١٣٨٠: ١١٣) سُداب و سپند رقيبان شاه دعاي نظامي است در صبح گاه (همان : ٤٥) دهخدا به نقل از التفهيمِ ابوريحان بيروني مريخ را دال بر سپندان و گندنا و پياز و سداب دانسته است .
Madxal-e “jādū” dar Dāneš-nāme-ye farhang-e mardom-e īrān.