چکیده:
مقاله ذیل در نظر دارد به بررسی آرا و اندیشه های دکتر سید حسین نصر- یکی از مدعیان سنتگرایی در جهان معاصر، در باب علم و دین و نسبت این دو با یکدیگربپردازد. از آنجا که سنتگرایان علم جدید را تهی و بی ارزش میپندارند و هنوز هم به ساحت علم قدسی و سنتی، ارزش والایی قائل هستند مدعیات این افراد بسی جای تامل دارد. دکتر نصر نیز از جمله کسانی است که به واسطهتأثیرپذیری ازسنتگرایان و اعتقاد قلبی به این افراد دارای تأملات خاصی در باب علم دینی و سنتی است. اما به سبب تعمق و تأمل بیشتر در اندیشههای دکتر نصر و فهم دقیق از نسبت علم و سنت و دین ابتدا باید معرفتشناسی نصر به صورت دقیق فهم شود و سپس رو آورد او به فلسفه، سنت و معنویت تدقیق گردد.اگر چه باید متذکر شد که اندیشهها و تأملات سنتگرایان را نباید بدون فهم دیگر اجزای آن مورد بررسی قرار داد. چرا که سنتگرایان چیزی را خارج از چارچوب سنت نمیدانند و همه تأملات خود را در این راستا تبیین می کنند.
خلاصه ماشینی:
"لذا نصر درباره سلسله مراتب وجود معتقد است: «ارتباط میان مراتب گوناگون واقعیت یا سلسله مراتب وجود را نمیتوان کاملا فهم کرد، مگر اینکه مفهوم مهم دیگری را که به نحوی از انحا در همه بیانات کامل از علم قدسی یافت میشود، ملحوظ داشته باشیم؛ این مفهوم، مفهوم وجوب است که مفهوم امکان در مقابل آن قرار دارد.
نصر همچنین از سنت چینی، آیین دائو را مطرح میکند و میگوید: «انسان اهل معرفت از خویش فراتر میرود تا به عالم بالا و از طریق این فرایند به دائوی نفس خویش که چیزی جز بنیاد قدسی هستی خودش نیست، برسد؛ یعنی آن ظلمت اولیه که تاریکیاش نه به دلیل فقدان نور بلکه به شدت نورانیت است.
» (معرفت و معنویت: 1381، ص49) آموزههای عرفانی - اسطورهای آیین قباله(Kebbalists) نیز در دین یهود، بر توانمندی عقل تأکید دارد و این موضوع را اینگونه مطرح میکند: «برای انسان اهل باطن، امکان تحصیل معرفت قدسی وجود دارد و ذهن بشر باید به روی اشراق عالم معنوی که از طریق آن میتواند تقدس یابد و با اصل آن [عالم معنوی] متحد گردد، گشوده باشد.
» (معرفت و معنویت: 1381، ص52)نصر درباره جایگاه معرفت قدسی در سنت مسیحی بر این باور است که این سنت به مقوله «محبت» بسیار اهمیت میدهد و آن ساحت ذوقی که بر محور اصلی ایمان تأکید دارد تا حد زیادی کنار گذاشته شده است.
به اعتقاد نصر: «دکارت در جست و جوی بنیاد نوینی برای معرفت یقینی، نه از عقل شهودی از آن حیث که در قلب آدمی عمل میکند و سرچشمة عقل استدلالی است، کمک گرفته است و نه از وحی، بلکه آگاهی فردی موجود متفکر را مستمسک قرار داده است."