چکیده:
جامعهشناسی علم و معرفت، علمی است نوپا. مسئله اساسی در این رشته عبارت است از اینکه میان شرایط اجتماعی و عوامل معنوی (غیرمادی) چه رابطهای برقرار است؟ شهید صدر (ره) از معدود فقیهان معاصری است که به طور غیر مستقیم به مطالب جالبی درباره این موضوع اشاره کرده است. در بخش نخست این مقاله، عمدهترین نزاع مسائل جامعهشناسی معرفت یعنی پذیرش معرفتهای پیشینی عقلی، مورد پذیرش شهید صدر است و این گونه معارف راسنگبنایی برای استقلال منطق تفکر و استدلالهای عقلی معرفی میکند. وی به گونههایی از تأثیر زمان و مکان و ساختهای اجتماعی در معرفت قایل است که با نسبیتگرایی روایت قوی از جامعهشناسی معرفت ناسازگار است.
در نگاه وی، نگرش فردگرایانه دورههای پیشین، تابع شرایط اجتماعی ـ تاریخی دوران تکامل علم فقه بوده است. همچنین فهم اجتماعی نصوص و هم عرض آن در کنار دیگر مدالیل لفظی و سیاقی کلام نیز بحثی است در این حوزه. سرانجام اینکه صدر بر پذیرش معرفتهای پیشینی عقلانی، به وجود حداقلهایی از تأثیر اجتماع در فهم بشری قایل است و فهمهای عصری منتهیشونده به نسبیتگرایی و اموری همچون عوامل شخصیتی مؤثر در استنباط و مانند آن را تنها گونههایی از خطاهای گریزپذیر ذهن و فهم بشری تلقی میکند.
خلاصه ماشینی:
"(همان ص 493) مقایسه و ارزیابی این دو رویکرد در توضیح این ارزیابی شهید صدر به پذیرش قضایای حداقل ای اشاره میکند که ملاک برای ارزیابی این دو رویکرد (مکتب عقلی و مکتب تجربی) است و با همین بیان تکلیف نظریه و نگاه ایشان در این باب هم روشن خواهد شد به اینکه وی از قایلان مکتب عقلی است: و ما وقتی مکتب عقلی و مکتب تجربی را بررسی نموده و میان آن دو مقایسه میکنیم باید مقیاسی داشته باشیم که به وسیله آن این دو مکتب را ارزیابی نماییم و این مقیاس از کمترین حد از درجات تصدیق به قضایای علوم طبیعی و قضایای منطقی و ریاضی که همه به آن اعتراف دارند به وجود میآید؛ زیرا از درجههای تصدیق به این قضیهها کمترین حدی وجود دارد که ـ برحسب عادت ـ میان پیروان مکتب عقلی و پیروان مکتب تجربی مورد اتفاق است و هر مکتبی که مجوزی برای این حداقل نداشته باشد باید آن مکتب کنار گذاشته شود و هر مسلکی که با این حداقل از تصدیق موافقت داشته باشد مسلک معقول در تفسیر معرفت بشری خواهد بود.
گرچه صدر به این معنا اشاره نکرده ولی همین که همه امکانات معرفت را محدود به حس نمیداند و برخلاف هیوم و مانند او، امکان هر نوع دانش متعالی از تجربه را منتفی نمیداند بلکه آن را اثبات می کند، دلیل روشنی است بر اینکه اگر وی در مباحث فقهی و اصولی برای اجتماع و شئون اجتماعی انسان نقش مهمی در فهم و تفسیر نصوص قایل است، بیشک با توجه به مبانی منطقی و فلسفیای است که وی پذیرفته."