چکیده:
با تامل در آراء ابن سینا و آکوئیناس می توان دریافت که دو فیلسوف مباحث مربوط
به نفس انسانی و بدن را در دو مقام بررسی می کنند. در مقام اوّل نحوۀ حصول ارتباط نفس
انسانی با بدن را واکاوی می کنند و در مقام دوم نحوۀ فعّالیت نفس انسانی در بدن را جستجو
می کنند؛ به بیان دیگر با نگرش تحلیلی می توان دریافت که از نظر دو فیلسوف نفس انسانی
به منظور کسب کمال، در مواجهه با بدنی مستعد، دو مقام را طی می کند. در مقام نخست
نفس انسانی به عنوان امری نامتعیّن به بدنی معتدل مزاج می پیوندد که در نتیجه این ارتباط نوع
محصّل یعنی انسان پدید می آید و در مقام دوم نفس انسانی به عنوان امری متعیّن فعالیت خود
را آغاز می کند. حاصل تحلیل این است که اختلاف نظر دو اندیشمند در نحوۀ حصول ارتباط
نفس انسانی با بدن، ناشی از نگرش ایشان به مسالۀ «اتحاد»است، چنان که ابن سینا به دنبال
عدم پذیرش اتحاد، ارتباط نفس انسانی با بدن را نوعی ارتباط تدبیری می نامد، حال آ نکه
آکوئیناس با پذیرش اتحاد، رابطۀ نفس انسانی با بدن را از نوع اتحاد می بیند؛ هم چنین در
مورد نحوۀ فعالیت نفس انسانی در بدن هر دو فیلسوف معتقدند نفس به منظور انجام فعالیت
خویش در بدن نیازمند واسطه ای ست که به اصطلاح ابن سینا روح بخاری و به اصطلاح
آکوئیناس روح جسمانی یا روح حیاتی نام دارد. بر این اساس تلاش می شود ضمن بررسی
علت نیاز نفس به بدن از سوی دو اندیشمند، آراء هر یک از دو فیلسوف به تفکیک در دو
مقام بررسی و تحلیل شود، تا از این طریق وجوه اشتراک و امتیاز دو نظریه روشن شود.
Reflecting on the comments of Avicenna and Aquinas loose
doubt about opposition to them concerning how to communicate between
human soul and the body. Two seemingly opposite theories; Avicenna believes
that the human soul is required by communication with the body.
However, Aquinas believes that the human soul does not need for intermediaries
to unite with the body. To resolve the apparent opinions between
the two theories; with analytical approach it becomes clear that each of the
philosophers with two different perspectives to consider when considering
the connection between human soul and the body. Firs t perspective s tates
that human soul is related to the body as form, and the second perspective
s tates that activity of the soul in the body begins. The resulting analysis is
not only that the two theories are not contradictory of each other but, if a
dispute occurs about the ques tion of how to make the connection between
human soul and the body is due to their view of unity. As Avicenna rejects
unity he calls the connection between human soul and the body as a kind
of thoughtful connection, while Aquinas adopts unity, sees the connection
between human soul and the body as a kind of union. However, both philosophers
know the human soul needs to communicate with the body. Both
philosophers believe that in order for the human soul to carry out its activities
in the body, mediation is needed or as Avicenna puts it “bokhari” spirit,
and Aquinas corporal’s (or vital) spirit.
خلاصه ماشینی:
حاصل تحلیل این است که اختلاف نظر دو اندیشمند در نحوة حصول ارتباط نفس انسانی با بدن ، ناشی از نگرش ایشان به مسالۀ «اتحاد» است ، چنان که ابن سینا به دنبال عدم پذیرش اتحاد، ارتباط نفس انسانی با بدن را نوعی ارتباط تدبیری می نامد، حال آن که آکوئیناس با پذیرش اتحاد، رابطۀ نفس انسانی با بدن را از نوع اتحاد می بیند؛ هم چنین در مورد نحوة فعالیت نفس انسانی در بدن هر دو فیلسوف معتقدند نفس به منظور انجام فعالیت خویش در بدن نیازمند واسطه ای ست که به اصطلاح ابن سینا روحُ بخاری و به اصطلاح آکوئیناس روح جسمانی یا روح حیاتی نام دارد.
Keywords: Human Soul, Body,Avicenna, Aquinas مقدمه خلأ موجود میان مجرد و مادی و ویژگی های خاص هر یک ، سبب طرح پرسش هایی از جمله این پرسش می شود که نحوة ارتباط نفس مجرد انسانی با بدن مادی و نحوة فعالیت نفس در بدن چگونه ممکن است ؟ تلاش جهت پاسخ گویی به این مسئله ، نه تنها دغدغۀ فیلسوفان معاصر که مورد بحث فیلسوفان یونان نیز بوده است ؛ یعنی به دورانی از فلسفه باز می گردد که فیلسوفان نه از لحاظ ارتباط تجرد و مادیت ، بلکه جهت یافتن پاسخی به چگونگی ارتباط نفس انسانی ، به عنوان موجودی ثابت مربوط به عالم ثابت ، با بدن ، به عنوان موجودی متغیر و متعلق به عاَلم پدیده ، به بررسی مسأله پرداختند.
سپس به منظور توجیه کیفیت اتحاد از اصطلاح «تماس نیرویی ٧» افلاطون کمک می گیرد و در نهایت نظر خود را این گونه اعلام می دارد که نوع ارتباط نفس انسانی و بدن از نوع اتحاد جوهری صورت با ماده است و اتحاد نیز از نوع تماس نیرویی ست که مختص جواهر عقلی ست و به واسطۀ این تماس اتحاد میان جوهر عقلی با جسم ممکن می شود.