چکیده:
نوشتار حاضر شرحی مختصر بر محاورة زیبای افلاطون با عنوان فایدون است. مقدمة مقاله
نشان میدهد که به اعتقاد افلاطون مرگاندیشی از دغدغههای اصلی فیلسوف است و
افلاطون با تصویر سقراط به عنوان فیلسوفی که در دم مرگ شادابتر و شادمانتر از
همیشه است، علت این شادابی و شادمانی را اعتقاد به حیات پس از مرگ میداند. حیاتی
که برای نیکان به مراتب خوشایندتر از حیات دنیوی است. و بدین سان مسأله این است که
آیا فیلسوفی چون سقراط فقط به یک خیال (یعنی خیال زندگی پس از مرگ) دل خوش داشته
است یا نه حقیقتا چنین حیاتی وجود دارد. اینجاست که مسأله جاودانگی نفس به طور جدی
رخ مینماید. به علاوه دو تصور مختلف افلاطون از نفس به عنوان نفس بسیط و نفس سه
جزئی مورد بحث قرار گرفته و ضمن یافتن توجیهی برای جمع میان این دو تصور نشان داده
شده است که آنچه در فایدون موضوع بحث است، همان تصور نفس بسیط است.
در ادامه مقاله، براهین چهارگانه افلاطون بر اثبات جاودانگی نفس مورد بحث و بررسی
انتقادی قرار گرفته و ضمن تفکیک مقدمات آن براهین، به قدر گنجایش فضای مقاله نشان
داده شده است که چگونه مبانی آن براهین از دیگر اندیشههای افلاطون یا احیانا از
فیلسوفان سابق بر افلاطون اقتباس شدهاند. به علاوه دو نقدی را که خود افلاطون در
مورد مسأله وجود نفس و جاودانگی آن ایراد کرده است، مطرح شده و پاسخهای افلاطون به
این نقدها نیز بررسی شدهاند.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین، تا آنجا که به فهم مقاصد فایدون مربوط میشود، به طور مشخص سه پرسش مطرح است: اولا، سؤال این است که آیا انسان علاوه بر ساحت جسمانی، حائز ساحت دیگری نیز میباشد که ذاتا متفاوت و متمایز از جنبة جسمانی او باشد؟ ثانیا، آیا این ساحت دوم به گونهای هست که با مرگ تن نابود نشود و پس از مرگ باقی بماند؟ و ثالثا، اگر این ساحت پس از مرگ باقی است؟ آیا بقاء آن جاودانی است؟ اگر نتوان پاسخی خردپسند برای هر سه پرسش فوق فراهم آورد، همة آنچه دربارة مرگاندیشی سقراط در این محاوره بیان شده است، در بهترین حالت فقط میتواند ارزش ادبی و هنری داشته باشد، ولی به لحاظ عقلی اهمیت چندانی نخواهد داشت.
هرچند که عمده مباحث فایدون جنبه تصدیقی دارد و هدف این مقاله نیز پرداختن به همین بعد است، ولی به طور کلی تصور افلاطون از نفس نیز، خود بحث و نظرهایی جدی را برانگیخته است.
باید توجه داشت که در این برهان به طور تلویحی افلاطون انسان یا شخص انسان را همان نفس میداند، زیرا اگر بناست انسان پیش از مرگ و پس از آن وجود داشته باشد، بدیهی است که بعد جسمانی او چنین قابلیتی ندارد.
در مورد پرسش نخست باید گفت، همانطور که خود افلاطون نیز در فایدون اذعان دارد، این برهان فقط وجود قبلی نفس را اثبات میکند ولی اینکه نفس پس از مرگ نیز به حیات خویش ادامه خواهد داد، از این طریق اثبات نمیشود."