چکیده:
هدف مقالۀ حاضر، پاسخ دادن به این فرضیه است که میگوید: «موسیقی کلامی ایران، یعنی موسیقی ایرانی پیوندخورده به شعر فارسی، «محدود» و «محزون» است». در این جستار تلاش شده تا بر پایۀ زیباییشناسی خنیا (= سرود) و تصنیف (= ترانه)، نمونههایی ـ از راه نقد کاربردی ـ بررسی گردد و ثابت شود که موسیقی آوازی و کلامی ایران ـ درست مانند موسیقی آوازی و کلامی دیگر کشورهای جهان ـ به همان نسبت که میتواند غمگین باشد، میتواند شاد هم باشد! همچنین، به همان نسبت که میتواند محدود باشد، میتواند گسترده هم باشد! ضمناً با تحلیل نمونهها معلوم شده است که غمگین یا شاد بودن «شعر ترانه» و «غزل آواز»، و [«نوع ریتم» و «وزن شعر»]، هر کدام میتوانند تا حدودی در میزان غم و شادی «متن موزیکال» یا «پارتیتور» تأثیراتی داشته باشند و علاوه بر اینها این قبیل تأثیرات، اختصاص به موسیقی کلامی ایران ندارد؛ و سرانجام، دانستیم که همۀ آوازهای ایرانی، حتّی غمگینترین آنها [= مثلاً آوازهای دشتی و بیات اصفهان]، هرچند با «گام مینور» در موسیقی غربی نزدیکی و شباهت دارند، اما دارای ظرفیتهای فوقالعادهای هستند، به گونهای که میتوان حماسیترین سرودها را در گسترههای آنها ساخت و شادترین تصنیفها را در دامنههای آنها سرود.
The article aims to answer the claim that Iranian vocal music i.e., Iranian music connected to Persian poetry, is limited and sad. It employs aesthetic and pragmatic criticism to study several songs and compositions and proves that Iranian vocal music is the same as vocal music in other countries of the world, in that it can be sad or joyful and that it can be limited or expanded. Moreover, analyzing the samples, the article demonstrates that the sadness or happiness of the lyrics and the singing and, likewise, the type of rhythm and meter affect the gloominess or joyfulness of sheet music. Furthermore, it indicates that this effect is not specific to Iranian vocal music. Finally, even the most woeful pieces of Iranian music, for instance, “Dashti” and “Bayat-e Esfahan,” despite their similarity to minor scale western music, are of exceptional capacity so that they can accompany epic songs and the most joyful ballads.
خلاصه ماشینی:
ضمنا با تحليل نمونه ها معلوم شده است که غمگين يا شاد بودن «شعر ترانه » و «غزل آواز»، و [«نوع ريتم » و «وزن شعر»]، هر کدام ميتوانند تـا حـدودي در ميـزان غـم و شادي «متن موزيکال » يا «پارتيتور» تأثيراتي داشته باشند و علاوه بر اين ها اين قبيل تـأثيرات ، اختصـاص به موسيقي کلامي ايران ندارد؛ و سرانجام ، دانستيم که همه آوازهاي ايراني، حتي غمگين ترين آن ها [= مثلا آوازهاي دشتي و بيات اصفهان ]، هرچند با «گام مينور» در موسيقي غربي نزديکي و شـباهت دارنـد، اما داراي ظرفيت هاي فوق العاده اي هستند، به گونه اي که ميتوان حماسيترين سرودها را در گستره هاي آن ها ساخت و شادترين تصنيف ها را در دامنه هاي آنها سرود.
بنابراين ، تـلاش مـي کنـيم کـه در همين پژوهش ، تا آنجا که در توان ماست ، پاسخ هاي درخوري به چند نمونه از اين قبيـل پرسش ها بدهيم و آن چند پرسش عبارتند از: الف ) چرا بسياري از آوازها و ترانه هاي ايراني آميخته با غم و اندوه هستند؟ ب ) آيا هنرهاي ايراني و اسلامي، و از آن جملـه ، شـعر و موسـيقي مـا، ذاتـا غـم انگيـز و اندوهناک هستند؟ ج ) آيا غم انگيز بودن شعر ترانه و غزل آواز و نيز فراز و نشيب هاي تاريخي و پيشـامدهاي اجتماعي، بعضا زمينه هايي را براي «محزون » و «محدود» شـدن موسـيقي کلامـي ايـران فراهم نکرده اند؟ د) آيا آوازهايي همچون «دشتي» و «بيات اصفهان » که با گام «مينـور» در موسـيقي غـرب شباهت و نزديکي دارند، تنها بازتاب دهنده رنج ، ماتم ، حزن و اندوه هستند؟ ما بر اين باوريم که با شـناخت زيبـاييهـاي نهفتـه در مـتن آهنگـين چنـد نمونـه از ترانه هاي «دشتي» و «بيات اصفهان » به راحتي مي توان ثابت کـرد کـه نـه گسـتره چنـين آوازهايي خيلي محدود است و نه ترانه هاي آن صرفا محزون !