چکیده:
این نوشتار، جستاری است عموماً در موضوع دولتسازی اسلامی و خصوصاً پیرامون فرآیندهای مکتبی سازمان عقیدتی سیاسی ناجا در چارچوب دولت اسلامی. در این مقاله از آیات و روایات و دیدگاه برخی صاحبنظران استفاده شده، ولی با توجه به عنوانِ آن، منبع اصلی، دیدگاهها و رهنمودهای مقام معظم رهبری است. نوع پژوهش، کتابخانهای و روش آن، توصیفی تحلیلی میباشد. هدف، جمع بندی مطالب حول فرایندهای مکتبیای است که سازمان عقیدتی سیاسی ناجا بایستی در جهت دولتسازی اسلامی از آنها بهرهمند گردد؛ و منظور، اجرای سیاستها و برنامههایی است که بتواند منویات رهبری انقلاب در مورد تحقق دولت اسلامی را در سازمان عقیدتی سیاسی نهادینه نماید. ابتدا مراحل پنحگانۀ انقلاب اسلامی توصیف، مبانی و اهداف دولتسازی تبیین، و شاخصهای دولت اسلامی از نگاه رهبری بررسی گردیده؛ سپس لزوم هماهنگی سازمان و باید و نبایدهای آن به عنوان یکی از نهادهای حکومت اسلامی مورد مداقّه قرار گرفته و نهایتاً به چالشهای احتمالی پیشِ رو پرداخته شده است. نتیجه آنکه: اینک در مرحلۀ دولتسازی اسلامی هستیم و تمام نهادهای دولتی (به معنای عام) بایستی اقداماتی همگرا در این جهت معمول دارند. سازمان عقیدتی سیاسی ناجا نیز میتواند و ضرورت دارد که با ملاحظاتی مدیریتی، علمی و اخلاقی این وظیفه و مأموریت خطیر را به انجام برساند.
خلاصه ماشینی:
حال مسئله اين است که ١- منظور، اهداف ، شاخص ها، چالش ها، رهيافت ها و سازوکارهاي تشکيل دولت اسلامي ازنظر رهبر فرزانۀ انقلاب چگونه است ؟ و ٢- سازمان عقيدتي سياسي ناجا به عنوان يک نهاد دولتي (به معناي عام )، در جهت دولت سازي اسلامي - افزون بر نقشي که در ناجا بر عهده دارد- خود نيز به عنوان يک سازمان حاکميتي ، چه فرايندهاي مکتبي را بايد طي کند؟ دولت سازي اسلامي فرايند تحقق انقلاب اسلامي انقلاب ، فقط جابجايي قدرت نيست ، ايجاد تحول بنيادي است ؛ اما آغازش با کنار زدن حاکمان از مسند قدرت است .
معظم له ، رهبري معصوم را کمال مطلوب و لازمۀ دولت آرماني دانسته است و ولي فقيه را مسئول هدايت و کنترل دولت به سمت آرمان ها معرفي مي نمايند: دستگاه هاي گوناگون - قوة قضائيه ، قوة مجريه ، قوة مقننه - مثل همۀ دنيا، کارهاي موظف قانوني خودشان را دارند انجام مي دهند، با اختيارات کاملي که در قانون اساسي معين شده ؛ اما حرکت کلان و کلي نظام اسلامي به سمت آن آرمان ها بايد منحرف نشود؛ اگر منحرف شد، بايد گريبان رهبري را گرفت ، او را بايستي مسئول دانست ؛ او مسئول است که نگذارد (بيانات ، ٩٠/٧/٢٤) و البته اگر در رأس کار، يک امام معصوم مثل اميرالمؤمنين ع باشد که قولش ، فعلش و منشش الگوست ، کار براي کارگزاران نظام آسان تر است ؛ چون نسخۀ کامل را در اختيار دارند و در همه چيزش هدايت هست (بيانات ،٧٩/٩/١٢).