چکیده:
مقالهی حاضر ضمن بررسی سه گفتمان مشخص پیرامون مردم سالاری دینی، یعنی رابطهی درون گفتمانی میان مردم سالاری و
دین؛ ملازمهی تنگاتنگ میان مردم سالاری دینی با جامعهی دینی؛ و گفتمانی که برمبنای قرائتی ناظر بر مشروعیت الهی ـ مدنی
شکل گرفته است؛ به شرایط مسلط کردن و نهادینه کردن گفتمان موردنظر میپردازد.
خلاصه ماشینی:
چکیده مقالهی حاضر ضمن بررسی سه گفتمان مشخص پیرامون مردم سالاری دینی، یعنی رابطهی درون گفتمانی میان مردم سالاری و دین؛ ملازمهی تنگاتنگ میان مردم سالاری دینی با جامعهی دینی؛ و گفتمانی که برمبنای قرائتی ناظر بر مشروعیت الهی ـ مدنی شکل گرفته است؛ به شرایط مسلط کردن و نهادینه کردن گفتمان موردنظر میپردازد.
آیا تعدد و تنوع این برداشتها، ناظر بر «امکان» تقریر و مفصلبندی یک گفتمان حکومتی پیرامون مردم سالاری دینی است و یا امتناع آن؟ آیا اساسا میتوان میان دو گفتمان «مردم سالاری» و «دین» رابطهای پویا و کارآمد تعریف کرد؟ در صورت امکان تعریف و ترسیم چنین رابطهای، این رابطه یک رابطهی درون گفتمانی خواهد بود یا برون گفتمانی؟ در یک کلام، چگونه میتوان به لحاظ نظری (تئوریک) از امکان و کارآمدی یک نظام مردمسالار دینی دفاع کرد و آن را در منزلت یک گفتمان مسلط در جامعهی کنونی نشاند؟ سه گفتمان پیرامون مردمسالاری دینی در ایران بعد از انقلاب، سه گفتمان مشخص، پیرامون این مفهوم شکل گرفتند.
در چنین جامعهای، ماهیت نهاد دولت که با انتخاب مستقیم مردم تشکیل میشود و اعمال کنندهی حق مردم در درون حاکمیت است، گذشته از تفاوتهایی که از جهت بستر عمل دارد، متفاوت از سایر دولتها در جوامع دموکراتیک نیست ؛ یعنی برخوردار از مشروعیت مردمی و مدنی است.
برای هموار کردن راهی جهت اندیشیدن در این عرصه، در بعد نظری پیشنهاد میکنم؛ بپذیریم که: 1) یک گفتمان (نظام) مردم سالاری دینی، مجموعهای از قراردادهای زبانی است که تعریفی مردم سالارانه از مناسبات و ملاحظات انسانی ـ اجتماعی در چارچوب نظام صدقی دینی ارایه مینمایند.