چکیده:
مددکاری اجتماعی در ایران علیرغم سابقه چهلواندی ساله حضور،هنوز جایگاه واقعی خود را نیافته است.باوجوداینکه سازمانهای مختلف خدمات اجتماعی،همچون بیمارستانهای دولتی، زاندانها و مؤسسات خیریه و نهادهای پس از انقلاب،همانند بنیاد شهید و سپاه جایگاه این حرفه را به عنوان بخشی از مشاغل مصوب در سازمان خود دارند و مراجعان آنها با نام و کار مددکاری آشنایی نسبی دارند،اما این حرفه از جایگاه نهادینهای در کشور برخوردار نمیباشد.از اهم دلایل این عدم موفقیت،کارکرد ناموفق اینگونه سازمانها را در رویکرد با این حرفه میتوان نام برد. از دلایل موفقیت نسبی این حرفه نیز میتوان به شرایط گذر از فرهنگ و ارزشهای سنتی به سوی مناسبات انسانی دنیای صنعتی در ایران اشاره کرد.مشکلات مددکاری در ایران به هر سه نوع مددکاری فردی،گروهی و اجتماعی برمیگردد این اشکالات در سه دسته فرهنگی،سازمانی و سوء عملکرد مددکاران خلاصه میشود. این تحقیق بر سوء عملکرد حرفهای مددکاری در تشخیص مشکل تأکید دارد.برای شناخت دقیق ریشههای مشکل در مددکاری فردی،شناخت نیاز و انواع آن الزامی است.در این مقاله ضمن بررسی اجمالی تئوریهای نیاز،به موضوع تشخیص پرداخته شده است و از انواع شیوههای تشخیص، شناخت پویا را که مشتمل بر چهار نوع تشخیص میباشد،موردبررسی و تحلیل قرار داده است.
خلاصه ماشینی:
"این تحقیق بر سوء عملکرد حرفهای مددکاری در تشخیص مشکل تأکید دارد.
دقیق ریشههای مشکل در مددکاری فردی،شناخت نیاز و انواع آن الزامی است.
حرفه مددکاری اجتماعی در ارایه خدمات حرفهای کلاسیک سه قالب اصلی دارد: 1-مددکاری فردی1:در این حرفه،مددکاران خدمات خود را به افراد نیازمند
2-مددکاری گروهی2:در این نوع از حرفه،مددکاران اغلب خدمات خود را به افراد
خود سبب شده است که در سازمانها به حرفه مددکاری بها ندهند و مددکاران امکان
دارای اشکالات متعدد است و مشکلات موفقیت مددکاران در حرفه مددکاری فردی را
است؛ازاینرو میتوان گفت که اغلب سوء کارکرد مددکاران اجتماعی در موارد فردی،ناشی از سوءشناخت دقیق مشکل است.
برای شناخت هر مشکل،ابتدا باید نیازهای مبنی بر آن مشکل را شناسایی کرد و
Charlotte towle د-نیاز به مبحث،هر فرد مایل است دیگران او را دوست داشته و خود نیز آنها را
توجه مددکاران در شناخت مشکل نسبت به اجزا کلها و روابط موجود میان آنها سبب تفهیم بهتر موضوع میگردد.
حال سؤال اساسی این است که برای شناخت مشکل با
بناچار ویژگیهای شخصیتی و شرایط اقتصادی اجتماعی فرد در ایجاد مشکل خود را
ازاینرو،در مددکاری فردی تشخیص را چنین میتوان تعریف کرد: «شناخت و ارزیابی ماهیت مشکل در ارتباط با چگونگی شخصیت مددجو،کارکرد
برای تشخیص واقعی مددکار از مشکل مددجو دو اقدام اساسی ضرورت دارد:1-
الف-تشخیص روانی و اجتماعی مشکل:در این مرحله،با مصاحبه نیمه هدایت شده،
عملکرد مددجو و اقداماتی که تابهحال برای رفع آن انجام داده است،بررسی میگردد؛ ج-تشخیص بالینی:در این مقطع کارکردهای شخصیتی صاحب مشکل بررسی،
ازاینرو میتوان گفت مددکاران در تشخیص مشکل فردی مددجویان قادر خواهند"