چکیده:
با وجود اختلاف در تعاریفی که متخصصان از معنویت داشتهاند، اکثر این تعریفها در این خصوصیت توافق دارند که معنویت یک سبک رفتاری است که همۀ زندگی شخص را در مسیر ارتباط با یک امر قدسی جهت میدهد. با مرور تمام قرآن و روش کدگذاری و نظمدهی مفهومیِ آیات آن مییابیم که نزدیکترین محتوای قرآنی به این خصوصیت، تقرب جستن و تلاش برای نزدیک شدن به خداوند به عنوان رفتاری نسبتاً پایدار در زندگی است. بنابراین معنویت قرآنی در واقع، سلوکی با ویژگیهای خاص است. مبنای روانشناختیِ این سلوک امید داشتن به خدا و آخرت، و مقصد آن، خدایی با جمیع صفاتی است که هر کدام به نحوی مشوق این سلوک هستند. چیستی، مبنا و مقصد معنویت در قرآن، هستۀ مرکزی آن هستند. قرآن ملازمات و موانع این سلوک و نیز پیامدهای آن را که در واقع برآوردن نیازهای بنیانی انسان هستند، بیان کرده است.
Despite differences in the definitions of spirituality by experts, most of these definitions agree that spirituality is a behavioral style that directs one’s entire life in connection with a sacred thing. Reviewing the entire Qur'an and the method of codification and conceptual arrangement of its verses, we find that the closest Qur'anic content to this feature is approaching and trying to approach God as a relatively stable behavior in life. Thus, Qur'anic spirituality is, in fact, a discipleship with special characteristics. The psychological basis of this discipleship is hoping for God and the Hereafter, and its destination is a god with all the attributes that each of them is somehow encouraged by this behavior. The central core of the Qur'an is nature, basis and destination of spirituality. The Qur'an states the requirements and obstacles of this behavior, as well as its consequences, which are in fact the fulfillment of basic human needs.
خلاصه ماشینی:
با مرور تمام قرآن و روش کدگذاری و نظمدهی مفهومیِ آیات آن مییابیم که نزدیکترین محتوای قرآنی به این خصوصیت، تقرب جستن و تلاش برای نزدیک شدن به خداوند به عنوان رفتاری نسبتاً پایدار در زندگی است.
همچنین برخی از تعبیرات ایشان نامناسب با یک بحث علمی است (مثل واژههای «راستین»، «واقعی و اصیل» که تعریفی روشن و بینالاذهانی برای آنها ندارند) و گاهی مطالب ایشان بدون دلیل و فقط متکی به مشهورات فرهنگی است؛ مثلاً در حالی که اولِ بحث، از فرهنگستان علوم پزشکی، تعریفی بیطرفانه برای مفهوم سلامتی نقل میکنند، در صفحۀ بعد، فقط ارتباط با خدا را راهی برای دستیابی به سلامت معنویِ راستین به حساب میآورند و هیچ دلیلی برای این ادعا نمیآورند (همان: 71ـ72) یا در جای دیگر، معنویت را مبتنی بر کشف هدف واقعی و اصیل زندگی میدانند (همان: 78)، در حالی که هر فردی با هر عقیدهای، ممکن است هدف خودش را واقعی و اصیل بداند.
ـ مهمترین نکتۀ قابل توجه نسبت به این گونه آثار این است که مثلاً آنچه به عنوان مبانی یا مؤلفهها یا ویژگیها یا اصولِ معنویت در این آثار بیان میشود، قبلاً در ذهن نویسنده شکل گرفته است و اکنون تلاش میکند برای همه یا لااقل بخشی از آنها، استشهاداتی را از قرآن بیابد، هرچند آن دلایل قرآنی ممکن است بسیار کلیتر از بحث معنویت باشند و یا ارتباط مستقیمی با معنویت نداشته باشند.
بنابراین میتوانیم معنویت قرآنی را اولاً نوعی سلوک، یعنی طیّ طریق، رفتار و سبک زندگی بدانیم، ثانیاً این سلوک معنوی را تقرب جستن و تلاش برای نزدیک شدن به خدا تعریف کنیم.