چکیده:
نظریههای «شکلگرایی» و «واقعگرایی» در آرای فیلسوفان هنر و بالتبع آن در آرای دوران کلاسیک «نظریه فیلم» در منازعه ناتمام فیلسوفان «واقعگرا» و «ایدهانگار» در سرآغاز شکلگیری مابعدالطبیعه مغربزمین و اقوال و آرای افلاطون و ارسطو تا جدل عقلگرایان و تجربهگرایان در بدو رنسانس قابل ردیابی است. با عنایت به شکلگیری پدیده سینما در آغاز به کار دوربین «لومیر» در ساحت واقعگرایی و دوربین «مهلیس» در سپهر شکلگرایی و تأثیر شگرف هر دو بر پیشرفت و توسعه زبان سینما و وجود نقاط قوت و نکات سازنده در هر دو نظریه به نظر میرسد، در عدم امکان خروج از انسداد منازعه باید تردید روا داشت. مدعای این نوشتار بر آن است که این منازعه یک جدلِ «شناختی» است و رهیافت متفکران اسلامی مبنی بر رویکرد «هستیشناختی» در ساحت عالم خیال راهگشای خروج از این بنبست خواهد بود. چنانچه آرای ژیل دولوز آخرین متفکر ژرفاندیش نظریه فیلم این رهیافت را غنیمت میشمارد.
The theories of "formalism" and "realism" in the views of philosophers of art and, consequently, in the views of the classical period of "film theory" can be traced in the unfinished conflict between "realist" and "idealist" philosophers, in beginning of the formation of the metaphysics of the West and the sayings and opinions of Plato and Aristotle to the controversy of rationalists and empiricists at the beginning of the Renaissance. Due to the formation of the cinema phenomenon at the beginning of the operation of the "Lumiere" camera in the sphere of realism and Mahlis camera in the sphere of Formalism and the Wonderful effect of both on the development of the language of cinema, and the existence of strengths and constructive points in both theories, It seems doubtful that it is impossible to get out of obstruction the conflict. The article claims that the conflict is a "cognitive" one. And the Islamic thinkers' approach to the "ontological" approach in the realm of the imagination world will pave the way out of this impasse. As Gilles Deleuze, the last thoughtful thinker of film theory, seize this approach.
خلاصه ماشینی:
فرم ممکن است به مثابه يـک ايـدئولوژي مـورد توجـه واقع شود؛ مانند آنکه يک صورت بندي روايي در يک فيلم حامل نـوعي تفکـر سياسـي تلقي شود يا حتي توهم «واقعيت » به واسطه فرم فرماليسم در نظريه فيلم يعني انصـراف از چيستيشناسي بازنمايي فيلم بر اساس ارتباط محض با واقعيت بيرونـي و ارجـاع بـه فرايندهاي ذهني در تکون فيلم .
بلا بالاژ (Balazs, Bela) آخرين نظريه پرداز صورت گرا در دوران کلاسيک ، با آثـاري چون انسان مرئي (The Visible Man) (١٩٢٤)، روح فـيلم (Spirit of Film) (١٩٤٠) و «نظريه فيلم : خصوصـيت و رشـد هنـري جديـد» ( Theory of the Film: character and Growth of a New Art) (١٩٥٤) بـا طـرح مفـاهيم چـون «آشـنازدايي» ( -De Familiarization)، «پـيش - زمينـه - سـازي» (Fore- Ground- ing) و «شـکل - زبـان » (Form- language) به جمع بندي نويني از مکاتـب مارکسيسـم و شـکل گـراي روس و پراگ در نظريه شکل گرا پرداخته است .
آنچه در اين ميان صدرالدين شيرازي را از سهروردي، ابن عربـي و ساير حکماي اشراق ممتاز مي کند، آن است که او به شيوه مندي شهودي و اشـراقي بـه اقامـه برهان نسبت به وجود عالم مثال و تجرد قوه خيال اکتفا نکـرده و بـا اسـتفاده از ابتکـار انحصاري خود در حکمت متعاليه يعني «حرکت جوهري » و همين طور در ساير مباحث مربوط به ادراک و تجرد نفس ...