چکیده:
یکی از اهداف به کار بردن تمثیل در کلام القای اندیشههای دینی، صوفیانه و اخلاقی است. بنابراین متون صوفیه مشحون از انواع تمثیلهاست. صوفیّه اگرچه برای بیان مفاهیم و موضوعات دینی از تمثیل بهره گرفتهاند؛ امّا بنا بر برخی تعاریف که از برخی از اصطلاحات دینی به دست دادهاند از این عنصر زبانی کارآمد بهره نبردهاند. یکی از این اصطلاحات که تقریباً در هر متن عرفانی از آن صحبت به میان آمده، توحید است. چون صوفیّه توحید را در عدم تشبیه و تمثیل خداوند به چیزی تعریف کردهاند، هیچ گاه برای تعریف و تبیین این اصطلاح از تمثیل بهره نبردهاند. مؤلّفان گفتار حاضر در پی آن بودهاند که نظرات متصوّفه را دربارۀ تمثیل به روش تحلیلی و توصیفی بیان کنیم. از اینرو به سراغ آثار بزرگان این طریقت یعنی قشیری، محمّد غزالی، عین القضات همدانی، سهروردی و روزبهان بقلی رفته اند تا بدانند آنها تا چه اندازه با به کار گرفتن تمثیل موافق بودهاند. آنها گاه تمثیل را ضروری و گاه مخالف یقین دانستهاند.
One of the purposes of applying allegory in words is induction of religious, mystical and moral thoughts. So, the Sufis texts are full of all kinds of allegories. The Sufis, although, have benefited from allegories to express religious concepts and issues, but according to some definitions of some religious, they haven't used this efficient linguistic element. One of the terms, which is used in almost every mystical test, is monotheism. Because the Sufis have defined monotheism in the non-analogy and lack of allegory of God to something, they have never used allegory to define and explain this term. The authors of present speech have sought to express the views of Sufis on allegory analytically and descriptively. Therefore, they have gone to the great works of this way means Ghashiri, Mohammad Ghazali, Eyn Al Ghozat Hamdani, Suhrawardi, and Roozbehan Bagli to know how much they have agreed to iuse the allegory. They sometimes make allegory necessary and sometimes contrary to certainty.
خلاصه ماشینی:
قشيري در جاي ديگري از رسالۀ قشيريه اين مطلب را با عباراتي ديگر و بدون ذکر روشن نام جنيد آورده است : ««اعلموا -رحمکم اللّه - أنّ شيوخ هذه الطائفۀ بنوا قواعد أمرهم علي أصول صحيحه في الّتوحيد، صانوا بها عقائدهم عن البدع و دانوا بما وجدوا عليه السّلف و أهل السنه : من توحيد ليس فيه تمثيل و لا تعطيل » (قشيري ، ١٣٧٤: ١٩).
چنانکه ملاحظه مي شود علم مکاشفه با صفات و آثار خداوند سر و کار دارد و امام محمّد غزالي مي گويد که در اين علم فقط بايد به طريق رمز و اشارت و تمثيل سخن گفت .
هدف اين کتاب تنها دانش معامله است ، و از دانش مکاشفه که آوردن آن در کتب جائز شمرده نشده در اينجا سخني نيست ، زيرا اگر چه هدف نهايي جويندگان ، و مطمح نظر صدّيقان همان دانش مکاشفه است ، و علم معامله راهي است براي رسيدن به آن ، ليکن پيامبران - که درود خداوند بر آنان باد- با مردم جز دربارة علم طريق و ارشاد به آن سخن نگفته اند، و دربارة دانش مکاشفه تنها با رمز و اشاره و يا تمثيل و اجمال سخن رانده اند، زيرا مي دانسته اند فهم عامّه مردم از درک آن ناتوان است .