چکیده:
ماجرای آبستن شدن همای از پدرش بهمن در شاهنامۀ فردوسی بخش پایانی داستان پادشاهی بهمن اسفندیار است. بر اساس روایت فردوسی بهمن بر اساس تعالیم دین پهلوی (زرتشتی) همای را آبستن میکند و او را ولیعهد خود میسازد و دستور میدهد که فرزندی که از او زاییده میشود، پادشاه آینده باشد. ساسان، فرزند بهمن، که این رخداد را میبیند از شهر خارج میشود و به نیشابور میرود. در همان شهر ازدواج میکند و فرزندش را نیز ساسان نام مینهد. در نهایهالارب نیز روایتی مشابه همین آمده است. بر اساس روایت ثعالبی نیز بهمن، خمای را به زنی میستاند و خمای از او آبستن میشود. پس از مرگ بهمن، خمای به پادشاهی میرسد. مقایسۀ روایت فردوسی از ایـن داستان با روایت ثعالبی و نویسندۀ نهایهالارب حاکی از آن است که روایت این سه متن خاستگاهی مشترک دارد. از سوی دیگر تفاوت موجود در روایت شاهنامه و دو متن دیگر به شیوۀ روایتگری فردوسی و نحوۀ استفادۀ او از منابعش بازمیگردد. بر این اساس، شیوۀ استفادۀ فردوسی از منابعش التقاطی است. فردوسی با تلفیق دو روایت، داستان را به شیوهای روایت میکند که داستانیتر و نمایشیتر باشد. در واقع فردوسی هر پیرفت را از یک منبع برمیگیرد و برای استحکام پیرفتها، رویدادهایی را به داستان میافزاید.
The final section of Bahman’s sovereignty in Shahnameh deals with Homay’s conception by his father Bahman. According to Ferdowsi’s narrative and in accordance with Pahlavi teachings Bahman unites with Homay makes her his successor and orders that the born child should be the future king. Sassan, Bahman’s son witnessing the event, leaves town and goes to Neyshabour, marries there and names his son Sassan too. Nihayat al-arab shares this narrative as well. According to Saalebi’s narrative also Bahman marries Homay who bears him a child. After Bahman’s death Homay assumes the throne. Comparing Ferdowsi’s narrative of this tale with the other two sources show that all three narratives have common source. On the other hand the difference in Shahnameh’s narrative with the other two texts goes back to the style of narration Ferdowsi adopts and the way he utilizes his sources. Based on this research Ferdowsi’s utilization of his source is a heterogeneous one. By combining two narratives, Ferdowsi narrates the tale in a way which is more dramatic and capturing. In fact Ferdowsi takes each event from a different source and in order to have a more coherent sequence of events he adds certain incidence to the tale.
خلاصه ماشینی:
بنابراین میتوان از خاست گاه مشترک سه روایت شاهنامۀ فردوسی، غررالسیر ثعالبی و نهایه الارب از داستان همای بهمن سخن گفت و تفاوت های موجود در این سه روایت را ناشی از شیوۀ روایت گری و بهره گیری نویسندگان از منابع دانست .
این رویکرد به این دلیل قابل پذیرش نیست که امروزه جز مقدمه ، تنها فهرست پادشاهان اشکانی از شاهنامۀ ابومنصوری باقی مانده است که آن هم تفاوت های اساسی با فهرست ارائه شده در شاهنامۀ فردوسی دارد (صافی، ١٣٩٥: ٥٢٦-٥١٩)؛ ٢- بهره گیری فردوسی از یک منبع اصلی (شاهنامۀ ابومنصوری) برای تدوین شاکلۀ اصلی شاهنامه و بهره گیری از چند منبع فرعی برای افزودن داستان هایی که در شاهنامۀ ابومنصوری نبوده است (نولدکه ، ٥٧٠:١٣٧٠؛ خالقی مطلق ،٥٢٥:١٣٧٧؛ کریستین سن ،١٧١:١٣٨٩؛ آیدنلو، ١١٤:١٣٨٣).