چکیده:
شکل گیری جنبش یورو میدان از سوی هواداران اروپا و دگردیسی آن به انقلاب 2014 اوکراین بلافاصله با اعتراض های ضدمیدان هواداران روسیه در شرق اوکراین پاسخ داده شد که در ادامه به سوی خواسته های جدایی طلبانه، بروز مناقشه مسلحانه دنباس و در نهایت اعلام استقلال جمهوری های خودخوانده دونتسک و لوهانسک سوق یافت. در واقع این بحران علاوه بر تحریک احساسات و پویایی های چهار مناقشه سرزمینی منجمد پیشین در فضای پساشوروی شامل ناگورنو-قرهباغ، جمهوری اوستیای جنوبی، آبخازیا و ترانسنیستریا، مورد جدیدی را بر آنها افزود. هدف مقاله حاضر، تبیین و ارزیابی مناقشه دنباس از منظر حقوق بین الملل است و این پرسش مطرح شده است که «موضع رژیم حقوقی بین المللی در قبال مشروعیت اعلام استقلال جمهوری های دونتسک و لوهانسک و قانونیبودن شناسایی آنها از سوی دولت ها چیست؟» فرضیه به آزمون گذاشته شده این است که «اعلام استقلال این دو جمهوری به دلیل عدم احراز ناحقی حکومت اوکراین، فقدان شرایط توسل به حق تعیین سرنوشت چاره جویانه، نقض اصول متعدد حقوق بین الملل و عدم برخورداری از معیارهای دولت بودگی فاقد مشروعیت است و چون به مثابه موجودیت های تروریستی در حوزه صلاحیت و اقتدار دولت اوکراین قراردارند، شناسایی آنها مداخله در امور داخلی این کشور و غیرقانونی بوده و مسئولیت بین المللی به دنبال خواهدداشت». تا به امروز نیز فهم حقوقی غیرقانونی بودن شناسایی این دو جمهوری دستکم در حالت دوژور با عملکرد سیاسی دولت ها در انطباق قرار داشته است و این دو موجودیت از سوی هیچ دولت مستقل حاکمی به رسمیت شناخته نشده اند. این مقاله از نوع توصیفی- تحلیلی بوده و در فرایند آزمون این فرضیه از روششناسی استنتاجی استفاده شده است. پایه های نظری این مطالعه را مفهوم سازی مناقشه های منجمد و معیارسنجی مشروعیت اعلام استقلال دولتهای جداشده طی مناقشه های منجمد تشکیل می دهد.
As the Euromaidan movement turned into the 2014 Ukrainian revolution and resulted in the removal of the Yanukovych government, concurrent Anti-Maidan and pro-Russian protests in some southern and south-eastern regions of Ukraine escalated into separatist movements culminated in the outbreak of the armed conflict in Donbass that eventually concluded in the self-declared independence of the Donetsk People's Republic) DPR (and Luhansk People's Republic) LPR). In fact, in addition to provoking the emotions and dynamics of the past four frozen conflicts in the post-Soviet era, including the Nagorno-Karabakh; the Republic of South Ossetia; Abkhazia; and Transnistria, this crisis added a new dimension to them. The purpose of this paper is to explain and evaluate the Donbass conflict from the prism of international legal order. And the issue this paper addresses is, about the stance of the international legal regime towards the legitimacy of the independence declaration of Donetsk and Luhansk Republics as well as the lawfulness of their recognition by other state. The hypothesis examined is that due to “the lack of evidentiary prof of injustice claimed against the Ukrainian government, lack of prerequisites of remedial Self-Determination, the violation of various principles of international law, the lack of the possession of statehood standards, the two enclaves’ declaration of independence is void of any legitimacy and since they are terrorist-like organisms within the sphere of competence and authority of the Ukrainian government, recognition of these enclaves as republics is considered to be an act of interference in the internal affairs of Ukraine, is illegal and recognizers shall bear international responsibility for their acts.” To this day, the legal reading of the illegality of the recognition of these two republics in a state of de jure adaptation has been compatible with the political performance of states, and these two entities have not been recognized by any independent sovereign state. In this paper a descriptive-analytical method has been applied and in the process of examining the mentioned hypothesis, an inductive methodology has been utilized. The theoretical foundations of this paper are the conceptualization of frozen conflicts and assessing the legitimacy of the separated states’ declaration of independence during these conflicts.
خلاصه ماشینی:
هدف مقاله حاضر، تبيين و ارزيابي مناقشه دنباس از منظر حقوق بين الملل است و اين پرسش مطرح شدهاست که «موضع رژيم حقوقي بين المللـي در قبـال مـشروعيت اعـلام اسـتقلال جمهـوريهـاي دونتسک و لوهانسک و قانونيبودن شناسايي آنهـا از سـوي دولـت هـا چيـست ؟» فرضـيه بـه آزمـون گذاشته شده اين است که «اعلام استقلال اين دو جمهـوري بـه دليـل عـدم احـراز نـاحقي حکومـت اوکراين ، فقدان شرايط توسل به حـق تعيـين سرنوشـت چـارهجويانـه ، نقـض اصـول متعـدد حقـوق بين الملل و عـدم برخـورداري از معيارهـاي دولـت بـودگي فاقـد مـشروعيت اسـت و چـون بـه مثابـه موجوديت هاي تروريستي در حوزه صلاحيت و اقتدار دولت اوکراين قراردارند، شناسايي آنهـا مداخلـه در امور داخلي اين کشور و غيرقانوني بوده و مسئوليت بين المللي به دنبال خواهدداشت ».
Lawfulness استقلال اين دو جمهوري به دليل عدم احراز ناحقي حکومت اوکراين ، فقدان شرايط توسل بـه حق تعيين سرنوشت چاره جويانه ، نقض اصول متعدد حقوق بين الملـل و عـدم برخـورداري از معيارهاي دولت بودگي فاقد مشروعيت است و چون بـه مثابـه موجوديـت هـاي تروريـستي در حوزه صلاحيت و اقتدار دولت اوکراين قراردارند، شناسايي آنها مداخلـه در امـور داخلـي ايـن کشور و غيرقانوني بوده و مسئوليت بين المللي به دنبال خواهدداشت ».
سپس با تکيه بر اين يافته هـا و انطباق شرايط جدايي جمهوري هاي خودخوانـده دونتـسک و لوهانـسک بـا معيارهـاي دکتـرين جدايي چاره جويانه ، موضع حقوق بين الملل در قبال مشروعيت و قانوني بودن اعلام استقلال آنهـا و امکان شناسايي آنها ازسوي دولت ها تبيين شده است .