چکیده:
در شرکتهای گسترده امروزی،به دلیل تعدد مالکان و سهامداران،نظارت مستقیم بر عملکرد شرکت توسط سهامداران میسر نیست و گروه مزبور صرفا میتوانند از مزایای حاصله بهرهمند گردند.لذا منطقی است که از طریق ایجاد مکانیزمهای نظارتی، در صدد حفظ منافع خود و کنترل بهینه رفتار مدیران استخدامی بر آیند.یکی از ابزارهای رایج جهت دستیابی به این مهم،اعطای پاداش به مدیران براساس عملکرد آنان و انگیزش این مباشران،در راستای اهداف شرکت بدان طریق است،که در تئوری نمایندگی بحث میشود. هدف اصلی از انجام این تحقیق،آزمون تجربی مضامین تئوری نمایندگی به منظور تبیین ادراک بازار سرمایه از عملکرد مدیران و ساز و کارهای بازار در تعیین پاداش هیأتمدیره،براساس اطلاعات کسب شده برای سالهای 1378 تا 1382 از بازار بورس اوراق بهادار تهران،میباشد.در فرایند آزمون،با استفاده از یک مدل رگرسیون خطی،پاداش هیأتمدیره شرکتهای انتخابی،با برخی متغیرهای ارزیابی عملکرد مبتنی بر بازار و حسابداری،ضمن ملحوظ داشتن برخی معیارهای ثابت (غیرمرتبط با عملکرد)نظیر اندازه شرکت و تمرکز مالکیت،مرتبط گردیده است. یافتهها در سطح کل شرکتها حاکی از رابطه معنیدار بین نسبت بازده داراییها و تغییرات آن،اندازه شرکت،تمرکز مالکیت و ریسک مالی با پاداش هیأتمدیره است. در سطح صنایع نیز،دو متغیر اندازه شرکت و نسبت بازده داراییها،در مقایسه با سایر متغیرهای انتخابی بیشتر مورد استفاده بودهاند.با جایگزین نمودن تغییرات پاداش به جای پاداش،نتایج تضعیف میشود.در این مرحله،تنها متغیری که با تغییرات پاداش رابطه معنیداری نشان میدهد،نسبت بازده داراییها است.
خلاصه ماشینی:
"نتیجه حاصل،مغایر با پیش بینیهای تئوریک و برخلاف انتظار است،که شاید بتوان آنرا به سه طریق توجیه نمود: اول آنکه،نتیجه حاصل ممکن است به دلیل دیدگاه کوتاهمدت اتخاذ شده در این مطالعه بدست آمده باشد(رابطۀ متغیر مزبور در یک سال با پاداش همان سال بررسی شده است)،چرا که ممکن است سهامداران این افزایش و یا کاهش مقطعی را، موقتی و گذرا بدانند و براساس انتظارات بلندمدت و با دیدگاهی آیندهنگرانه قضاوت نمایند.
حال آنکه در بازار اوراق بهادار تهران،دو احتمال وجود دارد: اول آنکه فرض اساسی در نظر گرفته شده،مبنی بر ارتباط بین نسبت بازده داراییها و عملکرد شرکت صحیح نباشد،و احتمال دوم آنکه فرض مزبور صحیح باشد،ولی به دلیل عدم کارایی بازار،تبعات مساعد یا نامساعد حاصل از عملکرد،با تأخیر زمانی در قیمتها منعکس گردند و منتفع یا متضرر شدن سهامداران از پیامدهای آن با تأخیر زمانی صورت گیرد.
در مرحلۀ بعد،با اجرای رگرسیون به شیوه مرحلهای دریافتیم که از بین 5 متغیر برگزیده بهعنوان متغیرهای تأثیرگذار بر پاداش،در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران،رابطه متغیر نسبت بازده داراییها با پاداش،در درجۀ اول معنیداری قرار دارد و رابطه متغیر تمرکز مالکیت با پاداش هیأتمدیره در اولویت آخر جای میگیرد.
حال آنکه در بازار اوراق بهادار تهران،دو احتمال وجود دارد: اول آنکه فرض اساسی در نظر گرفته شده،مبنی بر ارتباط بین نسبت بازده داراییها و عملکرد شرکت صحیح نباشد،و یا اینکه،فرض مزبور صحیح باشد،ولی به دلیل عدم کارایی بازار،تبعات مساعد یا نامساعد حاصل از عملکرد،با تأخیر زمانی در قیمتها منعکس گردند و منتفع یا متضرر شدن سهامداران از پیامدهای آن،با تأخیر زمانی صورت گیرد."