چکیده:
سلفیه مکتبی مبتنی بر تلقی خاص در حوزه مبانی و روشها، بهویژه مباحث اعتقادی و کلامی، است که ابنتیمیه حرانی آن را پایهگذاری کرد. در عصر حاضر با ظهور جریان نوسلفیه، برخی از باورهای قطعی سلفیان سنتی با چالشهایی عمیق مواجه شده است. نوسلفیان در مواجهه با اندیشههای کلامی و اعتقادی سلفیه سنتی و نیز بنا بر مقتضات دوران معاصر، راهبردهای مختلفی را در پیش گرفتهاند. برخی از این راهبردها عبارتند از تأویل صفات خبریه در حوزه توحید صفاتی از سوی سید قطب؛ بیثمر خواندن تعمق سلفیه سنتی در مسئله صفات؛ عنایت نداشتن بزرگان نوسلفیه، مانند محمد قطب و العوده، به طرح توحید صفاتی؛ رد تقسیم ثلاثی توحید که عموماً سلفیه سنتی بر آن اعتقاد دارند؛ تبیین و تفسیر جدید از توحید ربوبی و الوهی؛ قائم مقام قرار دادن فعل جوارحی به جای اعتقاد و استحلال قلبی از سوی نوسلفیانی چون سید قطب و مسعری؛ گسترش رویکرد تکفیری در تفسیر و تبیین برخی مفاهیم دینی، مانند تعریف ایمان و کفر و برخی مسائل مربوط به توحید، حاکمیت و تشریع؛ طرح مسئله جواز خروج بر حاکم یا مشروعیتبخشی به تظاهرات مسالمتآمیز از سوی برخی مانند العوده و القرنی؛ اعتقاد به فتح باب اجتهاد و اختلاف درباره حجیت خبر واحد.
Salafism as a school is based on a particular conception of foundations and methods of kalām. It was founded by Ibn Taymiyya al-Ḥarrānī. In our time, the advent of neo-Salafism has presented profound challenges to certain traditional Salafi beliefs. Neo-Salafists have adopted different strategies as a consequence of their encounters with traditional Salafi theology and the requirements of the modern world. Some of these strategies include: interpreting away the transmitted attributes as far as attribute-monotheism is concerned (Sayyid Qutb); taking the traditional Salafi reflection on attributes as fruitless; negligence of attribute monotheism on part of prominent traditional Salafists such as Muhammad Qutb and al-‘Awda; rejection of the tripartite division of monotheism to which traditional Salafists generally adhered; providing a reinterpretation of lordly and divine monotheism; replacing inner beliefs and inner permissivism with bodily actions (neo-Salafists such as Sayyid Qutb and Mas‘ari); pervasiveness of excommunications in their interpretations and explanations of certain religious concepts, such as the definition of faith and disbelief as well as some problems of monotheism, government, and legislation; propounding the permissibility of rise against the ruler or legitimacy of peaceful protests by people such as al-‘Awda and al-Qarani; permitting the practice of ijtihad and disputes over the reliability of khabar al-wāḥid (a hadith transmitted by one person).
خلاصه ماشینی:
برخی از این راهبردها عبارتند از تأویل صفات خبریه در حوزه توحید صفاتی از سوی سید قطب؛ بیثمر خواندن تعمق سلفیه سنتی در مسئله صفات؛ عنایت نداشتن بزرگان نوسلفیه، مانند محمد قطب و العوده، به طرح توحید صفاتی؛ رد تقسیم ثلاثی توحید که عموماً سلفیه سنتی بر آن اعتقاد دارند؛ تبیین و تفسیر جدید از توحید ربوبی و الوهی؛ قائم مقام قرار دادن فعل جوارحی به جای اعتقاد و استحلال قلبی از سوی نوسلفیانی چون سید قطب و مسعری؛ گسترش رویکرد تکفیری در تفسیر و تبیین برخی مفاهیم دینی، مانند تعریف ایمان و کفر و برخی مسائل مربوط به توحید، حاکمیت و تشریع؛ طرح مسئله جواز خروج بر حاکم یا مشروعیتبخشی به تظاهرات مسالمتآمیز از سوی برخی مانند العوده و القرنی؛ اعتقاد به فتح باب اجتهاد و اختلاف درباره حجیت خبر واحد.
محمد قطب، از رجال نوسلفیه معاصر، نیز در هیچ جای کتاب خود با عنوان منهج علم التوحید، بر خلاف روش سلفیه سنتی، فصلی را به مسئله توحید صفات اختصاص نداده، ولی در مختصر بیانی که در مسئله صفات دارد، منهج سلف در عدم تأویل و تکییف صفات را ستوده و در عین حال چنین مباحثی را متضاد با فلسفه طرح این صفات، که معرفت الهی باشد، دانسته است؛ از این رو بیان خود را درباره صفاتی چون رزاق و وهاب شرح داده و از صفات خبریه محل چالش سلفیه و سایر فِرق کلامی سخنی نگفته است (محمد قطب، 1990: 118).
با تحلیلی دیگر، شاید بتوان صرف نظر کردن از طرح مباحث توحید صفاتی را برای تمرکز بر توحید حاکمیت، به عنوان اساس دعوت نوسلفیان، ارزیابی کرد؛ در غیر این صورت هیچ دلیلی ندارد که امثال العوده موافقت خود را با تلقی سلفیها از مسئله صفات اعلان نکنند، بهویژه اینکه چنین موافقتی میتوانست فشارهای سلفیه را بر جامعه نوسلفیان سعودی بکاهد.