چکیده:
در تمامی ادوار زندگی بشر مالیات، همواره در شکلهای مختلف وجود داشته است. تداوم حکومت حاکمان و پادشاهان بهنحوة اخذ باج و خـراج و مالیات بستگی داشته و نبـردهای فراوانی بر اثر پرداخت نکردن خراج درمیگرفته است. یکی از دلایل جنگ «رستم و اسفندیار» پرداخت نشدن بهموقع خراج بوده است. رستم والی سیستان بود و اسفندیار در مقام ولیعهد ماموریت داشت که به سیستان برود و رستم را به جرم نیامدن به پایبوس و نفرستادن خراج دستبسته به نزد شاه بیاورد. فردوسی برای سرودن «شاهنامه» با حمایت و پایمردی حییّ بن قتیبه که عامل و مامور وصول مالیات ناحیه طوس بوده، از پرداخت خراج معاف شده است.
ما در بسیاری از دورههای تاریخی با کمبود منابع در این زمینه مواجهایم. خوشبختانه در دورة حکومت غزنویان منبع غنی و بسیار باارزشی به نام «تاریخ بیهقی» وجود دارد که ما را به بسیاری از اسرار باج و خراج آن روزگار رهنمون میسـازد. تاریخ بیهقی در کنار زیبـایی متن و ادبیّت آن، از معتبرترین مـآخذ دربارة تاریخ عصر خویش است. چه ناگفتههایی که در این تاریخ بر قلم بیهقی جاری شده و محققان تاریخ را به کار آمده است. در این مجال به بررسی پارهای از اصطلاحات مالی و مالیاتی این دوره از تاریخ گرانسنگ بیهقی پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
اینک اصطلاحات بهکار رفته که به دیوان استیفا مربوط میشود و در دایرة اصطلاحات و واژگان مالی و مالیاتی قرار میگیرد، به ترتیب الفبایی ذکر میشود: اجرا (= اجری) در لغت به معنای راتبه و وظیفه است و امروز آن را جیره گویند(دهخدا، 1377: ذیل همین مدخل).
در تاریخ بیهقی میخوانیم: «صواب آن است که از خازنان نسختی خواسته آید بخرجها که کردهاند و آن را به دیوان عرض3 فرستاده شود و من که بوسهلم لشکر را بر یکدیگر تسبیب4 کنم و براتها بنویسند تا این مال مستغرق شود و بیستگانی نباید داد یک سال تا مالی به خزانه بازرسد»(بیهقی، 1383: 264).
«صواب آن است که از خازنان نسختی خواسته آید بخرجها که کردهاند و آن را به دیوان عرض فرستاده شود و من که بوسهلم، لشکر را بر یکدیگر تسبیب کنم و براتها بنویسند تا این مال مستغرق شود و بیستگانی نباید داد یک سال تا مالی به خزانه بازرسد»(همان: 264).
در تاریخ بیهقی میخوانیم: «صواب آن است که از خازنان نسختی خواسته آید بخرجها که کردهاند و آن را به دیوان عرض فرستاده شود و من که بوسهلم، لشکر را بر یکدیگر تسبیب کنم و براتها بنویسند تا این مال مستغرق شود و بیستگانی نباید داد یک سال تا مالی به خزانه بازرسد»(بیهقی، 1383: 264).
در تاریخ بیهقی چنین آمده است: «پس از وفات سلطان محمود، امیرمسعود مهمِ صاحب دیوانی غزنی بدو[بوسعیدِ سهل] داد با ضیاع خاص بهم و قریب پانزده سال این کارها میراند.
5ـ بیستگانی نیز یکی از واژگان مالی و مالیاتی در تاریخ بیهقی است.