چکیده:
در فلسفۀ کندی، به عنوان اولین فیلسوف مسلمان، مسئلۀ وجود به سبک مخصوص به خود مطرح بوده است. لفظ «وجود» در فلسفۀ کندی کم به کار رفته و به جای آن بیشتر از کلمۀ «کَون» یا «أیس» در مقابل «لیس» و یا از کلمه «إنّیه» استفاده شده است؛ البته گاهی نیز کلمۀ «وجود» در آثار کندی به معنی ادراک و وجدان به کار رفته است. کندی میان شیء و ذات آن تفکیک میکند و این بیشباهت به تفکیک میان وجود و ماهیت بین متأخرین نیست. همچنین، از مجموع سخنان او در بابِ حقیقتِ خداوند، مسئلۀ آفرینش و جعل و به خصوص تحلیلِ حقیقت وحدت چنین برمیآید که وی اصالت و واقعیت داشتن را از آنِ وجود میداند و ذات و ماهیت را امری اعتباری میشمارد؛ به همین خاطر میتوان او را پیش از فارابی و بوعلی نخستین فیلسوفِ وجودیِ جهان اسلام دانست، اگرچه در آن زمان اصالت وجود یا ماهیت به عنوان یک مسئله مطرح نبوده است.
Al-kindi, the first muslim philosopher, has raised the problem of "existence" in the manner of his own. In Al-kindi's works, the term of existence is used infrequently, and instead of it, the term of "cawn" or "ays" in contradiction with "lays" or "enniah" often is employed. In Al-kindi's writings, of course, the term of existence sometimes means perception and conscience. He distinguishes between thing and its essence, and this distinction bear resemblance to the distinction which late-comers draws between existence and essence. According to the total of his writings, it seems that Al-kindi considers thingness and existence as the real and authentic, and that he regards the essence as the abstract, unreal, and mental construct. Although, during the time of Al-kindi, the problem of the reality of existence or essence, as a problem, yet had not become propounded.
خلاصه ماشینی:
همچنين ، از مجموع سخنان او در باب حقيقت خداوند، مسئلۀ آفرينش و جعل و به خصوص تحليل حقيقت وحدت چنين برمي آيد که وي اصالت و واقعيت داشتن را از آن وجود ميداند و ذات و ماهيت را امري اعتباري ميشمارد؛ به همين خاطر ميتوان او را پيش از فارابي و بوعلي نخستين فيلسوف وجودي جهان اسلام دانست ، اگرچه در آن زمان اصالت وجود يا ماهيت به عنوان يک مسئله مطرح نبوده است .
آيا در آراء کندي نمي توان ريشه هاي مباحث وجودي همچون نظريه تمايز وجود از ماهيت و اصالت وجود را يافت ؟ روش اين پژوهش از سنخ روش توصيفي - تحليلي است که در آن محقق نه با استفاده از ابزارهاي تجربي بلکه از طريق تحليل مباني و لوازم منطقي به تصويرسازي آنچه هست در جهت اثبات مدعاي خويش ميپردازد.
کندي به صورت بسيار نادر لفظ «موجود» را در معناي امروزي آن نيز به کار ميبرد؛ به عنوان مثال وي در يکي از رساله هاي خود چنين ميگويد: علت وجود هر شيء و همچنين علت پايداري (ثبات ) هر شيء حق است ، زيرا هر چه که انيت دارد، حقيقت دارد.
از عبارات فوق چنين برمي آيد که ذات ، از منظر کندي لااقتضاست و براي موجود شدن نياز به علت دارد و اين همان مفهومي است که در فلسفه بوعلي و ديگران از «ماهيت » قصد شده است .
با اين وصف ، از مطالب گذشته ميتوان چنين نتيجه گرفت که کندي پيش از فارابي و بوعلي اولين فيلسوفي است که به مسئله «وجود» توجه کرده است و زمينه را براي تولد نگاه وجودي در فلسفه اسلامي فراهم ساخته است .