چکیده:
یکی از توصیه های جدی در ادیان مختلف، نوشتن وصیت نامه و تعیین وصی برای اجرای آن است. در آئین بهائی، بهاءالله وصیت مکتوبی موسوم به لوح عهدی دارد.
در آن وصی تنامه، او اولین وصی خود را پسر ارشدش عباس معرفی کرده و پس از عباس، کار را به محمدعلی، پسر دوم خود سپرده است. عباس افندی برای آنکه نشان دهد چقدر نسبت به بهاءالله عبودیت و بندگی و را برای » عبدالبهاء « سرسپردگی دارد، لقب خود برگزید. باای نحال، عبدالبهاء بسیاری از
مفاد وصیت پدر را نادیده گرفت و عملا آن را کنار گذاشت و حتی به دلیل بغض و دشمنی که نسبت به برادر ناتنی خود داشت، با او از سر ستیز برآمد و فرد دیگری را به جای وصی دوم بهاءالله منصوب کرد. علی رغم تا کید بهاءالله در وصیت نام هاش بر محبت به خانوادۀ خویش و دوری از اختلاف، عبدالبهاء حتی نسبت به خانواده پدرش و معتمدان او رعایت ادب و احترام را نکرد و باعث اختلاف زیادی در میان خانواده و دیگر بهائیان شد. ازاین رو، دارد، اما در اعمال » عبدالبهاء « اگرچه او لقب او ذر ه ای عبودیت احساس نمی شود. در این
مقاله به موارد نقض وصیت نامه پرداخته ایم.
خلاصه ماشینی:
خودمحوریهای عبدالبهاء در اجرای وصیت بهاءالله مریم آگاه پژوهشگر حوزه دین کلید واژه: عبدالبهاء، لوح عهدی، وصیت، اختلاف در جانشینی، محمدعلی افندی چکیده یکی از توصیههای جدی در ادیان مختلف، نوشتن وصیتنامه و تعیین وصی برای اجرای آن است.
بهعلاوه، عبدالبهاء رسماً وصی دوم پدر را کنار زد و در وصیتنامۀ خود که به «الواح وصایا» معروف است، نوۀ دختریاش، شوقی افندی، را به عنوان جانشین رسمی خود اعلام کرد (عبدالبهاء، الواح وصایاى مباركه حضرت عبدالبهاء، مطبعۀ استرلینگ، پاکستان، نوامبر 1960، ص11) و با این کار، ضمن تمرّد از فرمان پدر، نشان داد که به رسالت بهاءالله نیز اعتقادی نداشته است.
خانوادۀ بهاءالله که اینقدر نسبت به آنها سفارش کرده بود، عبدالبهاء با آنان چنین رفتار کرد و برادرش محمدعلی را، که بهعنوان جانشین دوم معرفی شده بود، چنان در مضیقه قرار داد که برای گذران زندگی محتاج قرض شد.
وقتی از خود عبدالبهاء سؤال میکردم، پاسخ او این بود که «باشد برای یک وقت مناسبتر!» من چندین بار دربارۀ کتابهایی که در زمان حیات، و با دستور بهاءالله، در بمبئی هندوستان، چاپ شده بود سؤال و درخواست کردم، ولی عباسافندی ادعا کرد که حتّی یک نسخه از آنها هم در عکّا پیدا نمیشود.
بدون تردید، همین اقدام، به تنهایی، اثبات میکند که او صلاحیت خود را از دست داده است؛ زیرا این کار نقض صریح آخرین وصیتنامه بهاءالله، در کتاب عهدی است، که در آن بنا بر امر خداوند حکیم، محمدعلی را، بهعنوان جانشین عبدالبهاء، تعیین کرده است.