چکیده:
ارتباط ساحتهای عاطفی و شناختی انسان همواره یکی از پرسشهای مهم در حوزهی انسانشناسی بوده است. در بخش اول این مقاله دو مفهوم عقل و قلب-به مثابه دو مفهوم محوری در انسانشناسی تحولی اسلامی- به ترتیب براساس انگارهی «ربط» و «وحدت» توضیح داده شدهاند. در بخش دوم مقاله سه نسبت «ظرفیت» «برابری» و «فعالیت» در رابطهی بین عقل و قلب تحلیل شده است. در پایان، با بررسی حالات قلب، یک رابطه چرخشی-صعودی در محور حیات قلب و یک رابطه چرخشی-نزولی در محور ممات قلب بر اساس نقش عقلانیت و جهلانیت تبیین شده است که بر اساس آن روشن میشود که چگونه درجات متعالیتر در حالات قلب متضمن ظهور سطح بالاتری از عقلانیت میباشد و بالعکس. بنابراین شدت تعقل به مثابه برقرار کننده «ربط» شدیدتر بین باورهای و واقعیت از سویی و انقیاد عواطف و عمل در شناختها از سوی دیگر منجر به ارتقاء مرتبه قلب خواهد شد. علاوه بر این به هم پیوستگی میان حالات قلبی و مراتب عقلانیت در انگاره اسلامی حاکی از آن است که شناخت و عمل به شناخت، در انقیاد حالات عاطفی انسان قرار دارد.
One of the most important debates in anthropology is the relation between emotional and cognitional aspect of human. In this article, in the first part, I try to explain the concept of the "reason" and the "heart"-as two central concept in Islamic developmental anthropology- Focusing on "correlation" and "unity". In the second part, I try to illuminate relations between the "reason" and the "heart" as reviewing the "receptacle", the "equivalent" and the "activity". In The end, focusing on "Heart states", I present a model in which "Live heart" and "Dead heart" is explained based on "reasoning" and "ignorance" in order to explain that how the higher levels of the heart require the higher levels of the reason and the inverse. Therefore, the intensity of reasoning as establishing a "more relevant" relationship between beliefs and reality, and the subjection of emotions and action in cognition, on the other hand, will lead to the improvement of the degree of the heart. In addition, the correlation between the states of heart and the degree of rationality in the Islamic approach suggests that knowledge and practice of knowledge are in the subordination of human emotional states.
خلاصه ماشینی:
در پایان، با بررسی حالات قلب، یک رابطهی چرخشی-صعودی در محور حیات قلب و یک رابطهی چرخشی-نزولی در محور ممات قلب، بر اساس نقش عقل و جهل تبیین شده است که بر اساس آن روشن میشود که چگونه درجات متعالیتر در حالات قلب، متضمن ظهور سطح بالاتری از عقلانیت هستند و بالعکس؛ بنابراین، شدت تعقل بهمثابه برقرارکنندهی «ربط» شدیدتر میان باورهای و واقعیت، از سویی و انقیاد عواطف و عمل در شناختها، از سوی دیگر، منجر به ارتقاء مرتبهی قلب خواهد شد.
بررسی لوازم معرفتشناختی اعتقاد به هر یک از رویکردهای یادشده، پژوهش جداگانهای طلب میکند؛ اما این نکته در همهی جدالهای بالا پنهان است که چه نوع ارتباطی میان ساحت عاطفی و ساحت عقلانی انسان وجود دارد؟ بنابراین، پژوهش حاضر ضمن بررسی پرسش پیشین، بر این مسئله متمرکز است که آیا رشد ساحت عاطفی انسان، در تناظر نظاممندی با ساحت شناختی او قرار دارد یا خیر و اگر آری، نحوهی این تناظر چگونه است؟ ازآنجاکه هدف این پژوهش، دستیابی به مدلی مبتنی بر تعالیم اسلام است، باید به مفاهیم انسانشناختی قرآن رجوع نماید.
با توجه به مباحث گذشته تا اینجا روشن شد که مفاهیم محوری در توضیح مفهوم عقل و قلب، عبارت از مفهوم «ربط» و «وحدت» است؛ همچنین ارتباط صوری میان این دو مفهوم نیز در سه شکل ظرفیت، برابری و فعالیت قابل توضیح است که البته شکل سوم، یعنی فعالیت، جامعیت بیشتری دارد؛ بنابراین، به پرسش ابتدایی این پژوهش دربارهی نسبت میان این دو مفهوم پاسخ داده شد؛ اما هنوز یک گام در این بحث باقی است که بدون برداشتن آن، هدف این نوشتار بهصورت کامل برآورده نمیشود و آن اینکه نشان دهیم این ارتباط میان عقل و قلب چگونه محقق میشود.