چکیده:
انسان به طور طبیعی و عادی این گونه می اندیشد که با اشیای طبیعی همان گونه که هسـتند، تعامـل دارد. ایـن پندار تا حدودی درست است؛ لکن برخی اندیشمندان متـاخر در تبیـین لایـه ای عمیـق تـر از حیـات انسـانی معتقدند که بشر در طبیعت صرف، زندگی نمیکند؛ زیرا بسیاری از اشیا در زندگی ایـن موجـود عجیـب، معـانی طبیعی خود را ندارند و انسان در تعامل با طبیعت این اشیا را آن گونه که هستند در نظر نمی گیـرد، بلکـه آنهـا در زندگی انسان معانی ویژه ای دارند که حاصل فاعلیت ذهنی انسان است. این اندیشمندان مسئله زیست انسـان در جهان هایی ساختگی را مطرح می سازند و هریک در تبیین آن، راهی ویژه برگزیدهاند؛ اما نویسـنده پـژوهش مفصلی درباره چیستی عمل اعتبار و واقعیت های اعتباری انجام داده و نظریه جدیدی در ایـن زمینـه دارد کـه از آن با عنوان «نظریه واقعیت های اعتباری» یاد میکند. بر پایه این نظریه، انسان بر اساس اموری کـه مـی تـوان آنها را زمینه های اعتبار نامید، برای هر چیزی که با آن تعامل دارد، هویت هایی ذهنی ایجاد مـیکنـد کـه معنـا و واقعیت آن شیء برای وی خواهد بود. هویت های ذهنی مزبور وقتی که در کنار هـم و بـه صـورت مجمـوعی در نظر گرفته شوند، جهانی را می سازند که میتوان آن را جهان اعتباری یا ساخته انسان دانسـت. بـراین اسـاس انسان در فرایند حیات خود دو جهان اعتباری جهان ـ ذهن و جهان ـ ساخت را ایجاد، و در آن زیست میکند.
خلاصه ماشینی:
چيستي و چرايي اعتبار و امور اعتباري اگر واقعيت را به معناي امري بدانيم که تحقق آن موجب صدق يک قضيه مفروض است (اعم از آنکه اين واقعيت ، شـيء يـا حيثيتي وجودي يا عدمي در عالم وجود باشد) ميتوان بخش هايي از جهان واقع را برشمرد که تفاوت ويژه اي با واقعيـت هـاي ديگر دارد؛ واقعيت هايي که واقعيت بودن آنها مستقل از انسان و نهادهاي انساني به عنوان فاعل هايي که آنها را ايجاد ميکنند، نيست .
امور اعتبارياي که بر اثر عمل اعتبار به وجود ميآيد، منحصر به واقعيت هاي نهادي و اجتماعي نيست و نمـيتـوان عنوان واقعيت هاي نهادي يا واقعيت هاي اجتماعي را آن طـور کـه برخـي پنداشـته انـد (سـرل ، ١٣٨٥، ص ١٣٧)، عنـوان جامعي براي اشاره به آنها دانست ؛ بلکه از نظر ما انسان دائما در حال اعتبار کـردن اسـت و اساسـا از طريـق معنابخشـي ذهني و ايجاد هويت هاي اعتباري تعامل با اشيا را صورت ميدهد (فتحي، ١٣٩٥، ص ١٤٨ـ١٥٣).
روشن است که ايجاد ذهنيت ها و هويت هايي که انسان ها بـه اشـياي پيرامـون خـود مـيدهنـد، بـه اخـتلالات ادراکي، ناهنجاريهاي رواني و شرايط غيرعادي اختصاص ندارد و اشيا براي هر شخص با توجه به وضـعيتي کـه در آن زيست ميکند داراي هويتي هستند که از سوي خود آن شخص ، ايجاد شده و ممکن است بـراي ديگـري وجـود نداشته باشد؛ زيرا هر انساني براي هر آنچه با آن تعامل دارد، به فراخور چيزهايي که ميتوان آنها را زمينه هـاي عمـل اعتبار (فتحي، ١٣٩٥، ص ١٤٠ـ١٤٣) دانست ، از طريق ايجاد ذهنيت هاي مزبور با آن تعامل ميکنـد و شـيء پـس از تحقق اين ذهنيت ها، در جهان ذهني فاعل معتبر، فعليت جديدي مييابد که ميتوان گفت معناي آن شيء بـراي آن فاعل است .