چکیده:
با اینکه کانت در تاریخ فلسفه اغلب به عنوان معمار اصلی مدرنیته و به عنوان فیلسوفی طرفدار عقلانیت، اخـلاق و اصالت انسان معرفی شده، اما در چند دهه اخیر آثار بسیاری درباره نقش کانت در ترویج نژادگرایـی افراطـی منتشر شده است. در این مقاله ضمن بررسی جنبه های نژادگرایانه دیـدگاه کانـت از مبـانی و نتـایج آن بحـث خواهیم کرد. ماتریالیسم و نسبیگرایی دو مبنای اصلی نژادگرایی در دوران جدید است. با ایـن حـال کانـت در نژادگرایی بیشتر تحت تاثیر فیلسوفانی مانند جان لاک و هیـوم اسـت کـه در چـارچوبی حقـوقی و تجربـی از نژادگرایی دفاع کردهاند. البته او به دلیل آنکه با تفصیل بیشتری از نژادگرایی دفاع میکند و آن را به عنـوان یـک ضرورت توجیه میکند، بیشترین نقش را در ترویج نژادگرایی در دوران جدید داشته است و به عنوان پایـه گـذار نژادگرایی معرفی شده است. در نقد دیدگاه کانت نیز استدلال خواهـد شـد کـه برداشـت او از مفهـوم نـژاد، نامنسجم و غیرعلمی است. شواهدی که کانت به آن تمسک میکند تا تفاوت ماهوی نژادهای بشـری را نشـان دهد غیرمعتبر و جانبدارانه هستند و در نهایت نژادگرایی به عنوان یکی از عوامل اصلی بسط خشونت در جهـان معاصر با اخلاق قابل جمع نیست
خلاصه ماشینی:
(چوکوودي، ١٩٩٧، ص ١٠٤) (بنابراين با اينکه طرف داران کانـت در طـول تاريخ فلسفه رويکرد نژادي کانت را از بحث هاي فلسفي و اخلاقي او جدا کرده انـد و اسـتدلال مـيکننـد کـه کانـت در اخلاق و سياست جهاني ميانديشيد، اما اکنون پژوهشگران بسياري هستند که معتقدند حتي بحث هـاي کانـت در مـورد اخلاق ، ارزش هاي انساني و حقوق بشر را بايد در پرتو تعريف نژادي او از انسان بازخواني کرد.
در چند دهه اخير منابعي که از نقش برجسته کانت در توجه به مفهوم نژاد و تفاوت هاي نژادي بحث مي کننـد رو به افزايش است و اکنون حتي مدافعان کانت نيـز مـي پذيرنـد کـه تأکيـد کانـت بـر ضـرورت تفـاوت هـاي نـژادي ، نابرابري هاي تاريخي را توجيه مي کند و مانعي در برابر پيشرفت اخلاقي و نيل بـه اهـداف انسـاني اسـت (هـدريک ، ٢٠٠٨، ص ٢٤٥).
در زمان کانت مخالفان نژادگرايي مانند بوفان استدلال مي کردنـد کـه همـه انسـان هـا ريشـه واحـدي دارنـد و تقسيم بندي هاي انساني ساختگي هستند و در واقع فقط افراد وجود دارند؛ اما کانت اين ديدگاه را رد مي کرد و تفـاوت نژادها را صرفا تاريخي و امکاني نمي دانست .
از سوي ديگر فرض جان لاک اين بود که مشروعيت حکومـت صـرفا ناشـي از قـرارداد اجتمـاعي اسـت و از ايـن راه مبنايي حقوقي براي مشروعيت حکومت هاي نژادگرا فراهم کرد؛ امـا بـه او اشـکال شـده اسـت کـه حکومـت هـاي نژادپرست نيز ممکن است در يک کشور که نژاد خاصي اکثريت هستند، با اقبال عمومي روبه رو شـوند.