چکیده:
علما سه امر را به عنوان ملاک تمایز علوم ذکر کردهاند: موضوع، روش و غایت. هدف از این تحقیق که با روش تحلیلی ـ توصیفی انجام شده، یافتن تمایز فلسفه با دیگر علوم است. یافته مهم این پژوهش این است که اولا ملاک تمایز فلسفه با دیگر علوم موضوع است نه روش؛ ثانیا در سخنان قدمای فلاسفه نیز سخنی نیافتیم که نظر آنها در ویژگی و ملاک فلسفه روش عقلی باشد؛ ثالثا فلسفه اسلامی فلسفهای است که در مبانی و تبیین موضوعش از وحی تغذیه کرده است.
خلاصه ماشینی:
لذا برای وی این امکان پدید میآید که به معرفت (Knowledge) دست یابد؛ هـ) آنچه برای رسیدن به «معرفتِ» هر امری لازم است، شناخت هدف و غایت آن است؛ و) فیلسوف درصدد است تا بداند انسانها چگونه باید زندگی کنند و لذا معتقد است که قانونگذار باید فیلسوف باشد؛ ز) در نهایت از نظر افلاطون، علم «چگونگی» را به ما میگوید و فلسفه «چرایی» را بیان میکند.
در این بیان که از افلاطون نقل شد هم به موضوع فلسفه اشاره شده است (واقعیت غیرقابل تغییر) و هم به هدف متوسط آن (شناخت غایات موجود)، هم به هدف متوسط آن، هم به هدف نهایی (دانش چگونه زیستن) و هم به روش آن (دیالکتیک، بررسی نقادانه)، و در نهایت ویژگی یک مسئله فلسفی را در بالاترین درجه کلیت آن میداند که هیچ پیشفرضی ندارد؛ لذا محتاج اثبات هیچ مسئله و گزارهای نیست و به همین دلیل پرسش از «چرایی» موجودات را به فلسفه میسپارد.
ابنسینا در تعریف فلسفه میگوید: دانشی است که انسان از طریق آن هم احکام وجود را میشناسد و هم به آنچه باید عمل کند علم پیدا میکند و با این دو شناخت نفسش شریف و کامل میشود و در حقیقت انسان جهانی معقول خواهد شد که جهان موجود را نشان میدهد و استعداد دریافت سعادت اخروی را در حد توان انسانی به دست میآورد (ابنسینا، 1400ق، ص 30).