چکیده:
فلسفه حق بهمثابه یکی از انواع فلسفههای مضاف، دانشی نوپدید است که درباره امری واقعی به نام «حق» و مسائل مربوط به آن از قبیل محتوای مفهومی، ساختار وجودی، انواع حق و صاحبان حق اظهارنظر میکند. روش مطالعه این شاخه از فلسفه مضاف، بهرهگیری از مطالعه عقلانی درباره احکام کلی حق است. «حق تکوینی» یکی از مهمترین انواع حق است که صاحبان آن همه انواع موجودات را دربرمیگیرند. در نگارش پیشرو «حق» از منظر اصول فلسفی حکمت متعالیه از جهت تحلیل ساختار مفهومی، وجودی و ارتباط با وجود بررسی شده و روشن کردهایم که حق مساوی با وجود است. در ادامه برای روشنتر شدن شاکله بحث، به ماهیت حق تکوینی پرداخته و با ذکر مراتب و ویژگیهای وجودی آن از قبیل مساوقت با وجود، جایگاه حق تکوینی را به عنوان یکی از عوارض ذاتی وجود که باید در فلسفه مورد بحث قرار گیرد، تثبیت کردهایم.
خلاصه ماشینی:
در ادامه برای روشنتر شدن شاکله بحث، به ماهیت حق تکوینی پرداخته و با ذکر مراتب و ویژگیهای وجودی آن از قبیل مساوقت با وجود، جایگاه حق تکوینی را به عنوان یکی از عوارض ذاتی وجود که باید در فلسفه مورد بحث قرار گیرد، تثبیت کردهایم.
نگارش پیشرو به دنبال بررسی ساختار مفهومی حق تکوینی و چگونگی انتزاع آن مفهوم از موجودات است تا بتواند از این رهگذر جایگاه حق تکوینی را در مباحث هستیشناسی به عنوان یکی از عوارض ذاتی وجود تثبیت کند.
با توجه به این مطلب، مفهوم حق نیز طی فرایندی که توضیح آن گذشت از تناسب ویژه میان وجود یک شیء و غایت متناسب با آن انتزاع میشود که عبارت بود از «شایستگی داشتن موجودی نسبت به چیزی»؛ اما ممکن است همین معنا در موارد دیگری نیز به کار گرفته شود.
در پاسخ به اشکال بالا خواهیم گفت: اولاً آن دسته از گزارههای فلسفی که محمول آنها مساوق با وجود است، اشکالی ندارد که آن محمول مساوق با حق (داشتن) هم باشد؛ چنانکه فعلیت عامه و خارجیت عامه افزون بر آنکه مساوق با وجودند با یکدیگر نیز مساوقاند؛ ثانیاً فلسفه حق صرفاً از حقهای تکوینی بحث نمیکند، بلکه حقهای غیرتکوینی نیز در دایره موضوع آن قرار دارند که از موضوع بحث ما خارج است؛ ثالثاً همانطور که در تحلیل فلسفی مفهوم حق گفته شد، این مفهوم از مقایسه میان موجود و غایت حرکتش و تناسبی که میان آن دو وجود دارد، انتزاع میشود.