چکیده:
برنامه فلسفه برای کودکان را میتوان از ابعاد مختلفی چون میزان تاثیر فلسفه بر کودکان در مهارتهای زندگی و بررسی تطبیقی فلسفه برای کودکان با روانشناسی کودک و زندگی اجتماعی آنها مورد بررسی قرار داد. هدف از این نوشتار، بررسی نقدهای وارد بر برنامه فلسفه برای کودکان با استفاده از منابع فلسفی، تربیتی و روانشناختی، با درنظر گرفتن آموزههای حکمت اسلامی است. در این مجال، پس از بیان دیدگاه فیلسوف متاخر، آیتالله مصباح در زمینه برنامه فلسفه برای کودکان، تلاش بر این است که به نقدهای فلسفی و تربیتی موجود به این برنامه از منظر حکمای اسلامی همچون فارابی، ابنسینا، مسکویه، غزالی، صدرالمتالهین و علامه طباطبائی پرداخته شود و نقدهای وارد بر مبانی فلسفی این برنامه در ابعاد الهیاتی، هستیشناختی، انسانشناختی و نفسشناختی، معرفتشناختی، ارزششناختی، روششناختی و غایتشناختی بررسی و تقویت گردد. وجود تناقضاتی در نظریات لیپمن این نقدها را دوچندان ساخته است. در مسیر بومیسازی این برنامه باید به چالشهای محتوایی پیشروی این برنامه توجه شود.
خلاصه ماشینی:
نقد دیگر در این مبنا را میتوان بدین شکل تبیین کرد که پروفسور متیو لیپمن نتیجه و هدفی را که از گسترش آموزش برنامه فلسفه برای کودکان در جوامع پیشبینی کرده و انتظار دارد این است که با پرورش یافتن تفکر انتقادی، خلاقانه و مسئولانه در کودکان، آنها این توانایی را مییابند که بتوانند در تبیین و وضع قوانین و اخلاقیات زندگی حال و آیندهشان بهصورت کاملاً آزادانه تصمیمگیری کنند و نقش معلم تنها تسهیل بحث فلسفی است (هدایتی، 1392، ص230ـ234).
اگرچه از نظر علامه و دیگر حکمای اسلامی کاربردی بودن اندیشه هدف نهایی نیست، اما به عنوان یک هدف واسطی از اهمیت آن غافل نشدهاند؛ مورد ششم مؤید این مطلب است؛ د) موراد 8 و7 به طور چشمگیری با روش آموزش فلسفهورزی و تقویت تفکر انتقادی در برنامه فلسفه برای کودکان همپوشانی دارد؛ هـ.
بهرغم اینکه لیپمن یکی از اهداف تربیتی اولیه برنامه فلسفه برای کودکان را تقویت بعد اجتماعی فرد میداند، هدف آرمانی وی از خلق و ابداع برنامه آموزشی ـ تربیتیاش، ایجاد دموکراسی و تقویت روحیه دموکراتیک و تحمل دیگران از راه گفتوگو در کودکان، به عنوان آیندهسازان جامعه است (ستاری، 1393، ص5)؛ اما از مهمترین اهداف حکمای مسلمان از جمله ابنسينا و فارابی، تأکید بر بعد اجتماعی تعلیم و تربیت و پرورش تفکر جمعی در راستای سامان دادن به جامعه و مدینه فاضله است (دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، 1372، ص67ـ82).