چکیده:
وزن در دیوان کبیر غزلیات مولانا یکی از برجستهترین نکات سبکی لایه بلاغی و موسیقایی شعر مولاناست. آمیختگی روح و جان مولانا با موسیقی و سماع و درک عارفانة او از سماع درونی انسان و سماع کائنات در مسیر « یسبح لله مافی السموات و مافی الارض» موجب شده است تا این حد از تنوع وزنی و نشاط وزنی در اثر وی امکان جولان داشته باشد و خود را بنمایاند. متن حاضر که در باره تنوع بحور عروضی و زیباییها و تناسب آن با احوالات مولانا در غزلیات شمس است، قسمتی از سخنرانی دکتر مظاهر مصفّا در آخرین روز بزرگداشت مولانا در تالار کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران ، در چهارم دی ماه 1352 است که پیشتر با جدولهای هفتادگانة وزن غزلها در مجله راهنمای کتاب، سال هجدهم، شمارة 9-8-7 مهر،آبان و آذرماه 1354 به چاپ رسیده بود. و گواه صادقی بر چیرهدستی آن شاعر ارجمند بر زوایا و خبایای عروض فارسی و عربی است. برای بزرگداشت یاد آن استادِ استادان، پژوهشگر فرهیخته و بیش از همه ، شاعر بزرگ قصیده و مثنوی در روزگار ما ، با لطف استاد سرکار خانم دکتر امیربانوکریمی فیروزکوهی (مصفا) بخشی از آن سخنرانی پر ارزش در این شماره مجله مطالعات زبانی و بلاغی ، بدون کمترین تغییری اجازه بازچاپ گرفت.
Rhythm, in Molana's great poetical sonnets, is one of the outstanding stylistic points in Molana's rhetoric and musical poems. His affinity with music and Samaa and his mystical appreciation of human internal Samaa as well as that in universe, resulted in such a variety in meters. The present text which is on meter and versification variety and its beauty and appropriateness with Molana's circumstances in Shams' sonnets, has been taken from Dr. Mazaher Mosaffa's lecture on Molana Commemoration in central library of Tehran University in 25 Dec. 1973. The lecture, along with 7 tables of sonnets' meters, was previously published in Rahnamaye Ketab (1975, Vols. 7-9) which truly witnesses his poetic dexterity on Farsi and Arabic versifications. To commemorate the most eminent prose and sonnet poet of our time, and with Dr. Amirbano Karimi Firouzkohi (Mosafa)'s attempt, a part of that valuable lecture is granted to be published here with no change.
خلاصه ماشینی:
من اکنون ترديدي در نتيجۀ قول ايشان روا نميدارم اما حيرت من از اين است که ايشان اين رقم را چگونه بدست آورده اند اگر وزن هاي هم خانواده و مشتق از يک اصل را از سالم و مزاحف (و منزحف ) ملاک اعتبار قرار دهيم و هر دسته را يکي به حساب آوريم ، تعداد آن در ديوان شمس اگر از ١٩ بحر معمول فارسي و عربي از خاص و مشترک کمتر نباشد، بيشتر نيست و در همه حال از ٤٧ وزن خيلي کمتر است ....
فع لن – فع لن - فع لن - فع لن و متدارک مثمن مقطوع است : چــــــون دل جانــــــا بنشــــــين بنشــــــين چــــون جــــان بــــيجــــا بنشــــين بنشــــين عمـــــري گشـــــتي همچـــــون کشـــــتي انـــــــدر دريـــــــا بنشـــــــين بنشـــــــين افلاتــــــــــــــــوني جالينوســــــــــــــــي بشــــــکن صــــــفرا بنشــــــين بنشــــــين چـــون مـــي چـــون مـــيتلخـــي تـــاکي همچــــــون حلــــــوا بنشــــــين بنشــــــين (غزل ٢٠٩٧) **** اي جــــــان اي جــــــان فــــــي ســــــترالله اشـــــــتر مـــــــيران فـــــــي ســـــــترالله جــــــام آتــــــش درکــــــش درکــــــش پـــــــيش ســـــــلطان فـــــــي ســـــــترالله ســـاغر تـــا لـــب مـــي خـــور تـــا شـــب انــــــــدر ميــــــــدان فــــــــي ســــــــترالله ســــــــــاقي برجــــــــــه بــــــــــاده در ده پنگـــــــان پنگـــــــان فـــــــي ســـــــترالله (غزل ٢٤١٨) من در اين مقام نه درصدد رد قول شمس قيس رازيام که اين وزن را ناخوشايند تلقي کرده است و نه در مقام تأييد خوشايندگي دو غزل مولانا؛ اما در گوش من اين وزن ، آهنگ دستک زدن است به رقص و برجستن و نشستن و خاستن در حالتي بي تنوع و تغيير و در واقع جمع سبب ها علي سبيل الانفراد، شايد به علت همين يک نواختي مقبول طبع نيامده است و من در غزل هاي مولانا، گريزي ازين يک نواختي يافته ام .