چکیده:
فرناندو هنریک کاردوسو ، یکی از نظریه پردازان به نام و برجسته در حوزه توسعه است که بر مبنای تجربه ی کشورهای شرق آسیا ضرورت بازنگری در « نظریه ی وابستگی » سرمش فکری غالب در دهه های 1960 و 1970 را ارائه داد . وی بعدها رئیس جمهور برزیل شد و در چارچوب تجدید نظرهای فکری خود برنامه ی توسعه ی این کشور را در مقطعی از دهه 1990 به پیش برد . این مقاله به ارزیابی انتقادی از برنامه ی وی ، بر این باور است که بریل در چارچوب سیاست های بازار که برای وی ، دچار بحران ها و مشکلات اقتصادی بیشتری شد .
خلاصه ماشینی:
"»6به این شکل سرمایه خارجی نقش اساسی را در راهبردی پیدا کرد که مبتنی بر نرخ برابری بالا برای واحد پول برزیل و آزادسازی واردات بود؛ هدف این برنامه تقلید از موفقیتهای اولیه تجارب ایجاد ثبات اقتصادی در کشورهای آرژانتین و مکزیک با استفاده از سیاستهای نئولیبرالی بود.
اما از اواخر سال 2000 هنگامی که برزیل با مجموعهای از ضربههای بین المللی- اوضاع رو به وخامت بین المللی،ظهور نشانههایی از ناتوانایی آرژانتین در پرداخت به موقع اقساط بدهیهایش،بحران انرژی داخلی ناشی از کاهش سرمایهگذاری و برنامه خصوصیسازی حساب نشده-روبهرو شد،ورود جریان سرمایه خارجی به داخل به شدت افت کرد و میزان برابری رئال باز هم سقوط داشت.
آنها مطلع بودند که وضع مالی برزیل فوق العاده شکننده است زیرا میزانهای بهره فوق العاده بالا که برای حفظ میزان برابری رئال لازم بود تنها میتوانست سبب افزایش شدید هزینه بازپرداخت بردهی عمومی داخلی شود.
بررسی تازهای نشان میدهد که بین سالهای 1995 تا 1999،1233 مورد ادغام و تملک صورت گرفتند که از طریق آنها شرکتهای چند ملیتی کنترل صنایع برزیل را به دست گرفتند یا بخشی از سهام آنها را مالک شدند-کاهش ارزش برابری رئال توسط دولت از سال 1999 به بعد این قبیل خریدارها را ارزانتر کرده است.
ما زاد تجاری که حتی بعد ا ز دو دور کاهش ارزش برابری رئال در سالهای 1999 و 2001 کشور سخت به آٰ نیازمند است هنوز پدیدار نشده است؛آیا شرکتهای چند ملیتی به تامین مالی کسری حساب جاری که خود به ایجاد آن کمک کردند،ادامه خواهند داد؟پایان پذیرفتن خصوصیسازی در برزیل و وضع اقتصادی رو به وحامت در شمال نشان میدهد که این نقش رو به پایان است."