چکیده:
نامهای قرآن از دیرباز محلی برای تبادل آرای قرآنپژوهان بوده است، اما از منظری نو و با رویکردی تاریخی میتوان پرسشهایی جدید پیش روی این بحث قرار داد. پرسش از چرایی تعدّد نامهای قرآن، دلیل کاربرد نامهایی خاص در هر یک از علوم اسلامی و عدم کاربرد این نامها بهجای یکدیگر، همچنین چرایی تفاوت برداشت از نامهای قرآن توسط مخاطبان اولیه آن و دانشمندان سدههای بعد، از پرسشهایی هستند که در مطالعات سنتی پاسخ درخوری برای آنها نمیتوان یافت. در این مقاله بهعنوان نخستین گام در جهت پاسخ به این سؤالات و زمینهسازی برای کاربست روشهای جدید مطالعه تحولات مفهومی، پژوهشهای نامشناختی قرآن در کتب مختلف تفسیری و علوم قرآنی با روشی توصیفی ـ تحلیلی و با نگاهی آسیبشناسانه بازخوانی شده است. بر اساس این پژوهش، عمده آسیبهای این حوزه، روششناختی و حاصل رویکرد جمعمحور و نبود رویکرد تاریخی، تطبیقی و علتیاب ارزیابی شده است.
The Qur’an’s names have since early times been subject to debate among Qur’an researchers; however, from a new perspective and with a historical approach one can raise new questions to this debate. Questions concerning the whyness of the multiplicity of Qur’an’s names, the reason for application of specific names in each of the Islamic sciences and the absence of applying these names interchangeably, as well as questioning the reason for different implication of the Qur’an’s names by its early addressees and the scientists of the latter centuries, are among the questions to which no befitting answer can be found in traditional studies. As the first step toward answering these questions and preparing the ground for application of new methods for studying conceptual development, this paper is undertaking to reappraise the onomastic researches in various exegetical books and books on Qur’anic sciences with a descriptive-analytical method and from a pathological perspective. Based on this research, most pathologies of this field are rated as methodological and a result of a collective approach and lack of a historical, comparative, and diagnostic approach.
خلاصه ماشینی:
(مجاشعي، ١٤٢٨ق : ص ٤٢٥؛ اصبهاني، ١٤١٥ق : ص ٣٤٧) نيز از اوخر سده نخست تا اوايل سده سوم ، بحث از اشتقاق نام هاي قرآن به ويژه دو نام قرآن و کتاب ، بحثي پررونق و مهم بوده و مهم ترين نظريات پيرامون اشتقاق اصطلاح «قرآن » که تا زمان معاصر محل گفت وگو است ، در طول همين مدت شکل گرفته اند.
با اين وجود، رواج انديشه انتخاب چند نام و چينش آنها در کنار يکديگر به عنوان مجموعه اي از نام هاي قرآن که در نيمه دوم سده سوم شکل گرفته بود، در ابتدا يعني تا سده چهارم با استقبال چنداني مواجه نشد و برخي نام ها و اوصاف قرآن همچون سده هاي نخست به صورت جداگانه و به تناسب موقعيت ، در کتب مختلف به کار رفتند (قصّاب ، ١٤٢٤ق ، ج ٤: ص ٨٢؛ باقلاني، ١٤٢٢ق ، ج ١: ص ٢٣٥)؛ چنان که در کتاب هاي غريب القرآن از اشتقاق و معناي نام هايي چون قرآن ، مثاني و فرقان سخن به ميان آمده است .
طبقه بندي نام ها بر اساس برخورداري از ريشه يکسان ، افزوده شدن اسامي جديد مانند نجوم ، استفاده از روايات منقول از پيامبر و اقوال تفسيري صحابه در توضيح و تأييد برخي نام ها، معنايابي نام ها به صورت موضوعي و با استناد به تمامي آيات دربر دارنده نام ، از جمله اين نوآوريها بوده اند (فخر رازي، ١٤٢٠ق ، ج ٢: ص ٢٦٠ـ٢٦٥) که برخي از آنها همچون روش مقايسه کاربردها براي درک بهتر نام هاي قرآن در آثار ديگر مربوط به سده ششم نيز به صورت محدود به چشم ميخورد.