چکیده:
زندگی اجتماعی بشر، طرح و عرضه اندیشهها و دیدگاههای گوناگرن هر یک از آحاد انسانی را در
پی داشته است؛ در این میان اعمال تحکم جهت. یکسان سازی این دیدگاهها با هدف جلوگیری از
پراکندگی و تمرکز همت افراد بر سازندگی و پیشرفت اقتصادی - صنعتی، ننیجه مثبنی در پی نیاورده
است که تجربه شکست کموئیسم به رغم ادعای جهانشمولی آن سگواه زنده این مدعاست.
جنب و جوش حاصل از تحرک سیاسی پس از انتخایات دوره هفتم ریاست جمهوری در ایران،
امگان عرضه دیدگاهها و آرای مختلف و متنوع سیاسی را دو چندان ساخته است تا جایی که هر یک از
گروهها و حتی افراد فعال در عرصه سپاست» ضمن طرح دیدگاه خاص قاطعانه و گاه متعصبانه
درصدد مشاعد ساختن دیگران به صحت و درستی آن برآمده و در اینباره؛ ابزارهای گفتاری و
نوشتاری را نیز به خدمت گرفته اند.
آن چه در این بازار گرم رفابتها کمتر بدان توجه میگردد، رورت حدودوحریمیبرایاین فعالیدهای
سیاسی است. چنان چه این وضع بدون در نظر گرفتن ضابه و حدود مشخص و به گونهای لجام گسیخته
آدامه پاید؛ به طور قطم منافم ملی آسیب جدی خواهد دید. از این رو به منظور تضمین سلامت و بقای
نظام، افزایش ضریب تحمل آرای دیگران از طریق قانونمند و سامانمند ساختن رقابتهای سیاسی با
محوریت و اولویت منافم ملی نسبت به منافعم جناحی و فردی» آمری لازم و اجتنابناپذیر مینماید.
خلاصه ماشینی:
"استقرای دیدگاههای موجود و بیان آنها در قالب مفاهیم ومکاتب شناخته شده ما را به چهار گرایش در این زمینه رهنمون میگردد: اول:مردمسالاری(دموکراسی):اگر مردمسالاری را در حد نظام سیاسی تعریفکنیم و آن را نظام اجتماعی و اقتصادی متصل بدان جدا سازیم،سه شرط لازم وگروههای سازمان یافته(بویژه احزاب سیاسی)برای احراز کلیه مقامهای دولتی در درونساختار قدرت سیاسی؛این رقابت باید در فواصل زمانی منظم و متناوب انجام گیرد وشامل استفاده از زور و خشونت نگردد؛دیگری،سطح فراگیر مشارکت عمومی درفرایند انتخاب نخبگان و گزینش خطمشیهای سیاسی(انتخابات منصفانه،بدون کنار گذاشتن هیچ گروه اجتماعی)؛و سرانجام سطحی از آزادیهای اجتماعی و سیاسی نظیرآزادی بیان،مطبوعات،عضویت و تشکیل سازمانها؛میزان این آزادی باید در سطحیباشد که از تمامیت و احترام رقابت و مشارکت سیاسی،اطمیان حاصل شود.
ه-مشارکت سامانمند سیاسی،زمینهساز امنیت و ضامن منافع ملی از دیدگاه انسان مدرن-به ویژه روشنفکران پیشتاز مدرنیته-انسان طبعیی،کموبیشبسان ماده خامی در نظر گرفته میشود که باید به ضریب قدرت دولت و از راه نظامآموزش و اقتصاد صنعتی مدرن از نو به قالب ریخته شود تا انسان«راستین»از او ساختهشود،همچنان که مهندسی سیاسی استالینی میخواست با به قالب ریختن مردمان اتحاد شوروی به ضرب تکنولوژی مدرن،از ناده خام آنها،انسان راستین یا«انسان طراز نوین»بسازد و مهندسی سیاسی رضا شاهی و محمد رضا شاهی نیز میخواست بازدن قالب«دولت-ملت مدرن اروپایی»بر اقوام ایرانی،از آنها ملتی یگانه و یکپارچه بسازد(24) اگر در تعریف قوم،عناصر نژادی یا فرهنگی مشترک برشمرده میشود،در تعریفملت-به معنای امروزی آن-بیشتر عنصر سیاسی را باید در نظر گرفت که به پایهگذاریدولت ملی مربوط است؛یعنی نوع نظام قدرتی که بنیاد مشروعیت آن در عالم نظر،برهمرأیی و اتفاق نظر مردم یا شهروندان به زیستن در سایه یک قدرت سیاسی خودیاست."