چکیده:
بحث پیرامون جهان و شناخت علت مبدا آن و نیز چگونگی حصول این شناخت، از مهمترین مباحث کلامی به حساب میآید و این امر به طور جدی در ادعیه و نیایشهای ایمه نیز مدنظر قرار گرفته است. پژوهش حاضر با رجوع به مفاهیم دعای عرفه و روایات به بررسی و تحلیل اعتبار و جایگاه براهین کلامی معرفت الهی از منظر امام حسین علیه السلام پرداخته است. مضامین دعا دربردارنده سه نوع معرفت (تجربی، عقلی و شهودی) به خداست. امام علیه السلام معرفت تجربی و عقلی را شرط لازم میداند، اما مکرر اذعان و تذکر میدهد شرط کافی نیست؛ زیرا ماحصل این دو نوع معرفت به وساطت آثار خلقت و مفاهیم عقلی صورت گرفته، نه شهود و اشراق قلبی. بلکه معرفت اصلی کاملتر و صحیحتر همان معرفت شهودی که به حسب ظرفیت بنده، خدا نور معرفت خودش را به قلب بندهاش عرضه میکند. البته شناخت کنه ذات خدا از نظر امام نهتنها مقدور کسی نیست، که محال است.
The theological and ontological issues are one of the most important issues in the supplications and prayers of the Imams of the Ahl al-Bayt (PBUT). Focusing on the supplication of “’Arafa” as well as narrations, this research study seeks to examine the validity and position of theological arguments from Imam Hussain (PBUH)’s point of view. The themes of prayer include three types of knowledge (empirical, rational, and intuitive). Imam (PBUH) acknowledges empirical and rational knowledge to God, but repeatedly warns that they are not enough, because these knowledge focus solely on sense and reason and are deprived of intuitive and illuminating knowledge. The basic and complete knowledge is the intuitive knowledge that God shines upon the heart of his servant. Of course, form the viewpoint of the Imam (PBUH), knowing the essence of God totally is impossible.
خلاصه ماشینی:
همچنین به سؤالاتی ازجمله اینکه آیا دستیابی به شناخت کامل از خدا میسور است؟ امام برای سوق دادن بشر به سوی معرفت الهی به کدامیک از این براهین عنایت بیشتری داشتند با استناد به مضامین دعا پاسخی درخور توجه داده شده است.
اما با شناخت حصولی عقلی که نتیجۀ تدبر در آیات و آثار الهی است، میتوان با انتزاع از اوصاف کمالی انسان و تجرید آنها از نواقص ممکنات، به یک معنای کلی از اوصاف خدا رسید، که هم مورد تأیید قرآن و روایات است و هم برای عموم مردم میسر است (البته تمام این مباحث با پیشفرض گرفتن استحالۀ اکتناه به ذات و صفات الهی است).
اگر انسان برای شناخت خدا، خود را در آثار متکثر و آیات متنوع و رموزات خلقت سرگرم سازد، موجب میشود به این سو و آن سو کشانده شده و از مؤثر (خدا) دربماند و به معرفت نرسد.
آنگاه انسان از طریق همین سیر در تکوین و طبیعت به شناخت و معرفت نسبت به خالق هستی پی میبرد و از امکان و حدوث آثار هستی به امری ازلی و قدیم که همان خدا (خالق) است، پی برده و از نظم نظام هستی به ناظم با شعور استدلال میکند، اما باید توجه داشت اگرچه سیر آفاقی آسانترین و قابل فهمترین و همگانیترین راه است، اما عمق و اثر عملی آن از راه دوم کمتر است؛ زیرا تحول درونی مثمرثمري را در انسان ایجاد نمیکند و نیز در این شیوه شناخت، راه و مقصد یکی نیست (جوادی آملی، 1383، ص 51).