چکیده:
هدف: اختلال بیاشتهایی روانی یکی از اختلالهای نسبتا شایع روانی است که در دهههای اخیر شیوع یافته و تعداد زیادی افراد، بهویژه دختران جوان را تحت تاثیر قرار داده است. این پژوهش بهمنظور پیشبینی اختلال بیاشتهایی روانی بهعنوان متغیر ملاک و روابط خانوادگی، خودکنترلی و ناگویی خلقی بهعنوان متغیرهای پیشبین انجام گرفت. روش: این پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی است. نمونهٔ این مطالعه شامل ۱۰۹ نفر از زنان شهر شیراز بود که به روش نمونهگیری در دسترس انتخابشده بودند. بیاشتهایی روانی با استفاده از پرسشنامهٔ گارنر و گرفینکل (۱۹۷۹)، روابط خانوادگی با استفاده از پرسشنامهٔ پیوند خانوادگی پارکر و همکاران (۱۹۷۹)، خودکنترلی با استفاده از مقیاس خودکنترلی گراسمیک (۱۹۹۳) و ناگویی خلقی با بهکارگیری مقیاس ناگویی خلقی تورنتو (۱۹۸۶) اندازهگیری شدند. دادهها با استفاده از آزمون رگرسیون چندگانه به روش گامبهگام مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند. یافتهها: یافتهها نشان دادند که شتابزدگی بهعنوان یکی از زیر مقیاسهای خودکنترلی ( (24/ 0-=β؛ 05/ 0>p) و حمایت افراطی از زیر مقیاسهای روابط خانوادگی ( (23/ 0 =β؛ 05/ 0>p) اختلال بیاشتهایی روانی را پیشبینی کردند. این در حالی است که ناگویی خلقی قادر به پیشبینی اختلال بیاشتهایی روانی نبود. نتیجهگیری: پژوهش نشان داد که تلاش برای تنظیم شتابزدگی و کاهش حمایت افراطی در روابط خانوادگی در پیشگیری از ابتلا به بیاشتهایی روانی میتواند موثر باشد.
Aim: A mental disorder known as anorexia is a relatively common disorder in the recent decades and has affected many people, especially young girls. This study aims to predict the relationship between anorexia as the independent variable and family relations, self control, and alexithymia as predictor variables. Methods: This study is a descriptive-correlational type. The study sample consisted of 109 women in the city of Shiraz who were selected through convenience sampling. Anorexia mental disorder was measured using questionnaires from Garner and Garfinkel (1979) , parental bonding were measured using questionnaires parental bonding by Parker et al. (1979) ,Self-control was measured using a self-control scale Grasmick (1993) and alexithymia was measured using the Toronto alexithymia (1986). The data was analyzed by stepwise multiple regressions test. Findings The findings showed that, impulsively is one of the sub-scales of self-control (β =-0/24 , pConclusion: Based on these findings, it can be concluded that efforts to regulate impulsivity and reduce extreme support in family relationships are effective in preventing from anorexia nervosa.
خلاصه ماشینی:
این پژوهش بهمنظور پیشبینی اختلال بیاشتهایی روانی بهعنوان متغیر ملاک و روابط خانوادگی، خودکنترلی و ناگویی خلقی بهعنوان متغیرهای پیشبین انجام گرفت.
با توجه به اهمیت اختلال بیاشتهایی روانی بهویژه در زنان و تأثیر آن در عملکرد افراد و اندک بودن مطالعاتی که درزمینهٔ متغیرهای موردنظر انجامگرفته، پژوهش حاضر بر این فرض استوار است که ابتلا به بیاشتهایی روانی را میتوان با بررسی میزان خودکنترلی، روابط خانوادگی، زیر مقیاسهای آنها و ناگویی خلقی پیشبینی کرد.
متغیرهای اصلی این پژوهش شامل: خودکنترلی (شامل زیر مقیاسهای: شتابزدگی، راحتطلبی، خطرپذیری، ترجیح فعالیت جسمانی، خودمحوری و ابراز خشم)، ناگویی خلقی و روابط خانوادگی (شامل زیر مقیاسهای: مراقبت و حمایت افراطی) بهعنوان متغیرهای پیشبین و بیاشتهایی روانی بهعنوان متغیر ملاک در نظر گرفته شد.
در این راستا پژوهش حاضر بر پایه پژوهشهای انجامشده در سالهای اخیر درزمینهٔ علت شناسی بیاشتهایی روانی باهدف تعیین نقش روابط خانوادگی، خودکنترلی، زیر مؤلفههای آنها و ناگویی خلقی در پیشبینی علائم اختلال بیاشتهایی روانی انجامشده است.
(جوانی، شریعتمدار، فرخی، ۱۳۹۴) به همین دلیل پیشنهادشده است که ناگویی خلقی میتواند درروند درمان اختلالات خوردن تأثیرگذار باشد، چراکه ناتوانی توضیح عواطف به دیگران میتواند مشکلات دیگری را درروند درمان افراد مبتلابه بیاشتهایی روانی ایجاد کند.
همچنین توصیه میشود که از مطالعات طولی بهویژه در بررسی رابطهٔ ناگویی خلقی و بیاشتهایی روانی استفاده شود.
Outcome of anorexia nervosa: Eating attitudes, personality, and parental bonding.
Relationship between alexithymia and body dissatisfaction in Mexican women with different eating disorders.
Psychological need satisfaction, control, and disordered eating.
A controlled study of alexithymia in eating disorders.
International Journal of Eating Disorders, 36 (2), 172–182.