چکیده:
واژه تاویل بارها در قرآن به کار رفته و قرآن برای خودش ، قائل به تاویل شده که تلاشهای بسیاری را
برای یافتن مفهوم صحیح آن به خود معطوف ساخته است؛ علامه طباطبایی نظری جدید برای تعریف تاویل
ارائه داده که شناخت آن، در کشف مراد قرآن از تاویل اهمیت ویژهای دارد. در مقاله حاضر تلاش شده با
استفاده از روش کتابخانهای، تعریف علامه طباطبایی از تاویل در عرف قرآن، تبیین و عملکرد ایشان در
کاربرد این واژه در المیزان،گردآوری گردد تا با تعریف ایشان، برداشتی صحیح از معنای تاویل در کاربرد
این واژه در قرآن و تفسیر آن بدست آید و مشخص گردد که هیچیک از تعریفهای دیگر تاویل، به جز
تعریف علامه طباطبایی، با مراد قرآن مطابقت ندارند و تاویل در تعریف علامه، از سنخ مفاهیم نیست، بلکه
حقیقت واقعی و عینی یک واژه یا عبارت قرآنی است که در تمام تفسیر المیزان رعایت شده و تاویل، بر
اساس تعریف رایج(بازگرداندن معنای ظاهری)، با هر انگیزهای باشد، نادرست ارزیابی شده است.
The word of Tawil used in Quran several time and Quran say that it has Tawil and base of this reason lot of Muslim scholars have tried to find correct concept of this word. Allamah Tabatabai has new view in this field which has special importance for realization from Quranic meaning of Tawil. This article tried to explaining Tabatabai's viewpoint of Tawil definition by library method and collect his functions with this word in al-Mizan interpretation, then comparison it with the definition to cause right conclude of Tawil meaning in Quranic usage and its interpretation and specified that none of Tawil's definitions, except definition of Allamah Tabatabai, are correspond with Quran's aim and Tawil in Tabatabai's view is not a category of concepts, but it is real and objective fact of a Qur'anic word or phrase that practically observed in whole of al-Mizan interpretation and Tawil done with any motivation in Quran based of prevalent explanation is erroneous.
خلاصه ماشینی:
چنانکه پس از نقل روايتي که در آن آيه ﴿يا يها النبي حسبک الله و من اتبعک من المؤمنين ﴾[الانفال/٦٤] بر امام علي(ع) تطبيق و گفته شده که مراد از واژه "المؤمنين " در آيه ، آن حضرت است و اين روايت را تأويل آيه دانسته اند(بحراني، ١٤١٦: ٧٠٩/٢)، در تفسير الميزان، اين تأويل تنها به دليل ناهماهنگي با واژههاي آيه ، غير قابل پذيرش ارزيابي شده است (طباطبايي، ١٤١٧: ١٣٢/٩).
دوم؛ در ذيل آيه ٢٥٧ سوره البقره، روايتي از امام صادق(ع) نقل شده که نور را آل محمد و ظلمات را دشمنان ايشان دانسته است (کليني، ١٣٦٥: ١٩٤/١؛ عياشي، ١٣٨٠: ١٣٨/١؛ مجلسي، ١٤٠٤: ٢٣/٦٤)٢ و علامه طباطبايي اين روايت را از قبيل جري يا باطن و يا تأويل ارزيابي کرده است (طباطبايي، ١٤١٧: ٣٤٧/٢).
چهارم؛ از امام صادق(ع) نقل شده که هنوز تأويل آيه ﴿هو الذي أرسل رسوله بالهدي و دين الحق ﴾[التوبه /٣٣] نازل نشده و تا هنگام قيام قائم (ع) نازل نخواهد شد(صدوق، ١٣٩٥: ٦٧٠/٢) و در تفسير قمي نزول آن، در شأن قائم آل محمد(ع) دانسته شده(قمي، ١٤٠٤: ٢٨٩/١) که علامه طباطبايي مراد از نازل شدن در شأن آن حضرت را تأويل آن ارزيابي کرده و روايت نخست را مؤيد اين نظر دانسته است (طباطبايي، ١٤١٧: ٢٥٥/٩).