خلاصه ماشینی:
"در الگوی دولت توتالیتر بر اولویت دستگاه سیاسی و تاثیر فعال آن بر ساختار اجتماعی و اقتصادی تاکید میشود و حوزه مطالعه به دستگاه حزب و دولت و منازعه قدرت و رهبری و تصمیمگیری سیاسی محدود میگردد و عدم وابستگی گروه حاکمه به گروههای اجتماعی فرض اساسی است.
بر این پایه،گروه حاکمه انقلابی اراده خود را بر جامعه تحمیل میکند و نظام اجتماعی نوینی به وجود میآورد و شیوه اعمال چنین سیاستی حکومت شخصی،بسیج کلی جمعیت،ترور و تبلیغات،و سلطه دولت بر منابع اقتصادی است.
7 بیتردید در دوران ثباتی که حکومت استالین به همراه آورد گروههای ممتاز به تدریج تکوین مییافتند،لیکن قدرت آنها به ویژه در آپارات حزبی،ارتش، بوروکراسی و مدیریت سهیم بود و بههرحال دبیرخانهء حزب مرکز اصلی و آشکار قدرت به شمار میرفت.
به این معنا مالکیت را بایستی تنها یکی از راههای کسب قدرت سیاسی به شمار آورد و در شوروی کنترل وسایل تولید در دست گروه حاکمهء جدید قرار گرفت و گروههای ممتاز نیز نفوذ خود را از طریق اعمال کنترل بر وسایل تولید به دست آوردند.
به این ترتیب تا سال 1958،پلورالیسم قدرتی که پس از مرگ استالین پدید آمده بود جای خود را به توتالیتریانیسم نوینی داد که در راه رفرم گام برمیداشت و البته هرگونه رفرمی نیازمند باوجودآنکه لنین در طی جنگ داخلی قول اعطای همه گونه آزادی به اقلیتهای ملی را داده بود،بلشویکها در واکنش به پیدایش جنبشهای استقلالطلبانه،دست به تشکیل دولتهای شورائی در مناطق اقلیتنشین زدند."