چکیده:
تحول روابط بینالملل، به سمت سامانههای پیچیده و آشوبی، بنیانهای نظری بازدارندگی کلاسیک را با تغییر و تحول روبهرو کرده است. این تغییر و تحولات سبب ناکارآمدی نظریه بازدارندگی کلاسیک در شرایط نوین شده است. دراینراستا، سؤالی که مطرح میشود این است که تحول سامانه بینالملل درقالب سامانههای غیرخطی و آشوبی چه تأثیری در سازه فیزیکی و منطقی سامانه بازدارندگی خواهد داشت؟ در پاسخ، این فرضیه مطرح میشود که با تحول سامانه بینالملل به سمت پیچیدگی و آشوب، سازه منطقی و فیزیکی نظم منطقهای نیز تغییر پیدا کرده است و آشوبناکی، شبکه و رژیمهای بینالمللی بهعنوان سازه نوین نظم مطرح میشوند. متناسب با این سازهها سامانه بازدارندگی نیز که تحت تأثیر سازههای سامانه قرار دارد، با تغییر و تحول روبهرو شده و شکلهای نوینی ازجمله بازدارندگی شبکهای و جمعی پیدا کرده است. مهمترین یافته پژوهش این است که سامانه بازدارندگی از یکجانبهگرایی به سمت چندجانبهگرایی حرکت کرده است. این پژوهش با رویکردی اثباتگرایانه و استفاده از روش تحلیل آماری بهدنبال اثبات رابطه متغیرهای پژوهش است.
The evolution of international relations towards chaotic and complicated systems has brought about a change and development in the theoretical foundations of classical deterrence theory. These developments have caused the classical theory of deterrence to be inefficient in modern times. Now, the question that arises is: What effects would the developments in international relations towards chaotic and non-linear systems have on the physical and logical structure of deterrence systems? To answer this question, the hypothesis is raised that as the international systems change for being more chaotic and complicated, the logical and physical structure of the regional order has changed as well, that has lead up to the representation of chaos as the modern structure of order. In accordance with these structures, the deterrence system, which is itself under the influence of the structures of the system, has undergone a change and development, emerging in modern forms including collective and network deterrence. The most important finding in this research is that the deterrence system has progressed from a unilateralism to a multilateralism. This research seeks to establish the correlations between the research variables via a positivist approach by using a statistical analysis method.
خلاصه ماشینی:
دراين راستا، سؤالي که مطرح ميشود اين است که تحول سامانه بين الملل درقالب سامانه هاي غيرخطي و آشوبي چه تأثيري در سازه فيزيکي و منطقي سامانه بازدارندگي خواهد داشت ؟ در پاسخ ، اين فرضيه مطرح ميشود که با تحول سامانه بين الملل به سمت پيچيدگي و آشوب ، سازه منطقي و فيزيکي نظم منطقه اي نيز تغيير پيدا کرده است و آشوبناکي، شبکه و رژيم هاي بين المللي به عنوان سازه نوين نظم مطرح ميشوند.
متناسب با اين سازه ها سامانه بازدارندگي نيز که تحت تأثير سازه هاي سامانه قرار دارد، با تغيير و تحول روبه رو شده و شکل هاي نويني ازجمله بازدارندگي شبکه اي و جمعي پيدا کرده است .
هم زمان با تحول سامانه بين الملل و شکل گيري سامانه هاي پيچيده و آشوبي ٧، متناسب با اين محيط راهبردي جديد، سامانه بازدارندگي نيز با تغيير و تحول روبه رو شده و شکل هاي نويني پيدا کرده است .
در پاسخ به اين پرسش و برمبناي هدف هاي پژوهش ، اين فرضيه مطرح ميشود که «با تحول سامانه بين الملل به سمت پيچيدگي 6 و آشوب ، سازه منطقي و فيزيکي نظم منطقه اي نيز تغيير پيدا کرده است و آشوبناکي، شبکه و رژيم هاي بين المللي ٧ به عنوان سازه نوين نظم مطرح ميشوند».
موضوعي که ابعاد مختلف سامانه ازجمله سامانه هاي کنترلي ـ بازدارندگي ـ را نيز تحت تأثير قرار داده است ؛ چراکه اين سامانه ها باتوجه به شرايط محيطي منطقه اي و بين المللي شکل ميگيرند.