چکیده:
بررسی تطبیقی نظریههای نقدی شاعران معاصر عرب و ایرانی جایگاه خاصی در تحلیلهای ادبی دارد. بهطور کلی نظریههای نقدی نوین شعری متاثر از مبادی فکری فلسفههای معاصر آلمان و فرانسه است. ادونیس و شفیعیکدکنی دو تن از شاعران ناقد تاثیرگذار هستند که مفاهیم و مولفههای شعری را در
مقالات و کتابهای نقدی به بحث گذاشتهاند. پژوهش حاضر آرای نقدی این دو شاعر را با استفاده از روش توصیفی تحلیلی در حوزههای تعریف شعر، زبان و موسیقی شعر واکاوی کرده است. از نتایج تحقیق این است که هر دو ناقد از مبانی فکری ناقدان صورت گرا متاثرند و برای مثال دربارة زبان و موسیقی شعر دیدگاههای نقدی تقریبا مشابهی دارند. ولی ادونیس با پیشینة فلسفی و نگرش انقلابی تری به معیارهای نقدی گذشته مینگرد و سعی در بازتعریف این مفاهیم را دارد؛ درحالی که شفیعی کدکنی در مقام ادیبی متعهد می کوشد بین دیدگاه های نقدی قدیم و معاصر تلفیق ایجاد کند.
Comparative study of critical theories of contemporary Arab and Iranian poets can have a unique part in literary analysis. In general, new poetic critical theories are under the influence of the intellectual origins of contemporary German and French philosophies. Adonis and Shafiei Kadkani are two influential critic poets who have discussed poetic concepts and components in their critical articles and books with specific tact. The present study was a descriptive-analytical investigation into analyzing critical views of these two poets based on American school of comparative approach in the fields of definition of poetry, and language and music of poetry. The results of the study showed that the two critics have common intellectual foundations; therefore, they have some similar critical viewpoints. However, their critical approaches are different in terms of both methodology and intellectual depth. Compared to Shafiei Kadkani, Adonis has a deeper, more organized, and more daring view toward poetic categories and poetic language.
خلاصه ماشینی:
ادونيس ازجمله ناقداني است که در مطالعات ادبي خود سعي در برافکندن بنيادهاي نقدي قديم و پيوستن به قافلۀ نظريه هاي جديد فلسفي و بن مايه هاي فکري معاصر دارد؛ ولي شفيعيکدکني در مقام «شاعري تعهدمحور» (رعيت حسن آبادي، ١٣٩٤: ١٥١) در احکام نقدي خود نيز با حزم و احتياط عمل ميکند و در تبيين افکار نقدياش در حوزٔە شعر، سعي در آوردن تعاريفي تلفيقي از نقد قديم و جديد دارد.
گروه دوم پژوهش هاي تطبيقي است که به صورت جزئي و فقط يک عنصر يا مؤلفۀ شعري را در آثار اين دو اديب بررسي کرده است : مقالات «بررسي تطبيقي مفهوم تصوير شعري در نگاه نقدي محمدرضا شفيعيکدکني و جابر عصفور» از آل بويه لنگرودي و زارعي کفايت (١٣٩٥) و «تصاوير شعري در نقد عربي و فارسي با نگاهي به کتاب جدلية الخفاء والتجلي کمال ابوديب و صور خيال در شعر فارسي محمدرضا شفيعيکدکني» نوشتۀ انصاري و سيفي (١٣٩١الف ) که در آن ها آراي نقدي شفيعيکدکني با کمال ابوديب و جابر عصفور در موضوع تصوير شعري مقايسه شده است .
او قبل از آشنايي با اين مکتب ، تحت تأثير مباحث جمال شناسي فلاسفۀ آلمان و نيز بزرگان نقد اسلامي همچون جاحظ ، وجوه شعريت و ادبيت را در «هنر تصاوير» ميدانست ؛ اما در کتاب رستاخيز کلمات که درس گفتارهايي دربارٔە نظريه هاي ادبي صورت گرايان است ، اشاره ميکند که در کتاب صور خيال در شعر فارسي «از نقش معماري زبان کم وبيش غافل بوده و تمام اهميت کار را به تصاوير داده است » (شفيعيکدکني، ١٣٩١: ٩٠).