چکیده:
واژه «محراب» پیش از اسلام وجود داشت. محراب پس از فتوحات اسلامی، یکی از مولفههای اصلی مساجد اسلامی شد. تغییر در ساختار و کارکرد محراب در این دو دوره به شیوههای گوناگون قابل بررسی است. بررسی تحولات مفهومی یکی از روشهای مطالعات تاریخی است. این نوشتار بر آن است تا از طریق استخراج دادههای منابع اسلامی اعم از کتابهای لغت، تفسیر، منابع تاریخی و جغرافیایی قرن سوم و چهارم که این واژه بارها در آنها به کار رفته، بخشی از تحولات مفهومی آن را که منعکس کننده تحولات کارکردی و ساختاری محراب درگذر زمان است، بررسی کند. در این پژوهش از روش مطالعۀ زمان گذر (معناشناسی تاریخی) استفاده شدهاست. این روش تحولات معنایی را در چهار نوع تخصیص، توسیع، تنزل و ترفیع مطالعه میکند. کاربرد این روش در بررسی تحولات معنایی واژه محراب در متون نشان میدهد که این واژه از دلالت بر کل به دلالت بر جزء؛ از معنای عام به خاص (تخصیص معنایی) و همچنین از معنای غیردینی به معنای صرفا دینی (ترفیع معنایی) تغییر یافته است.
Mihrab existed before Islam. This word became one of the main components of Islamic mosques after the Islamic conquest. Structure and function changes of Mihrab during these two periods could be considered in various methods. Considering conceptual changes is one of the historical studies methods. This article aims to investigate a part of conceptual changes that reflects Mihrab’s structural and functional changes over time through collecting Islamic sources data such as dictionaries, interpretive texts, geographical and historical sources of the third and fourth centuries AH in which this word has been used many times.
In this research, the method of studying time passage (historical semantics) has been used that study semantic changes in four types of narrowing, widening, degeneration and elevation. Using this method in studying semantic changes of the word Miharb in texts indicates that this word has changed semantically from implication of the whole to implication of the component, from general meaning to specific meaning (semantic allocation), and also from secular meaning to merely religious one (semantic promotion).
خلاصه ماشینی:
اين نوشتار بر آن است تـا از طريـق اسـتخراج داده هـاي منـابع اسلامي اعم از کتاب هاي لغت ، تفسير، منابع تاريخي و جغرافيايي قرن سوم و چهارم که اين واژه بارها در آنها به کار رفته ، بخشي از تحولات مفهومي آن را که منعکس کننـده تحولات کارکردي و ساختاري محراب درگذر زمان است ، بررسي کند.
اين نوشتار بـرآن اسـت تا اين تغيير و تحولات را در يکي از مهمترين مؤلفه هاي مسجد يعني محـراب بررسـي کند و به اين پرسش ها پاسخ دهد که اين واژه در قرآن (آل عمران : ٣٧، ٣٩؛ مـريم : ١١؛ و صورت جمع آن محاريب ، سبأ: ١٣) به چه معناست ؟ در سده هاي مختلف اين آيـات چگونه تفسير شده است ؟ آيـا تفاسـير مربـوط بـه ايـن واژه نشـان از تغييـر مفهـومي و کارکردي آن دارد؟ لغت شناسان اين واژه را چگونه معنا کرده اند و محراب در اين آثـار چه تحولات معنايي داشته است ؟ اين واژه از چه زمان و به چـه معنـا در آثـار مورخـان ظاهر شده است ؟ با توجه به اين که تحولات مفهومي و معنايي محـراب ، نشـان از تغييـر ساخت و معماري آن دارد، اين نوشتار با جستجو در منابع تاريخي تلاش خواهد کرد تا اين تحولات را ترسيم کند.
پيشينه تحقيق درباره محراب پژوهش هاي متعددي صورت گرفته است ، ولي هيچ يـک از آنهـا بـه تحولات معنايي به عنوان راهي براي شناخت تـاريخي تغييـر و تحـولات سـاختاري و کارکردي اين مؤلفه مهم مساجد توجه نکرده اند.