چکیده:
درمان مبتني بر شفقت که توسط گيلبرت و همکارانش(2009) به وجود آمده، درماني نوين و يکپارچه از دسته درمان هاي موج سوم مي باشد که عمدتاً براساس بسط و گسترش مفاهيم و روش هاي مايندفولنس براي درمان اختلالات بنا شده است. هدف اين مطالعه تعيين اثربخشي آموزش مبتني بر شفقت (به مادران) در کاهش علايم بيش فعالي- نقص توجه برکودکان مبتلا به اختلال بيش فعالي- نقص توجه بود. شرکت کنندگان اين پژوهش دو زن 35ساله و يک زن33 ساله و متاهل بودند که با استفاده از مصاحبه باليني و معرفي کودکان شان از طرف روانپزشک براي درمان مبتني بر شفقت در نظر گرفته شدند. براي سنجش علايم بيش فعالي- نقص توجه از پرسشنامه SNAP-IV استفاده شد. در اين پژوهش از روش پژوهشي مورد منفرد با طرح A_B استفاده شد. در اين روش پژوهشي، پس از سه جلسه خط پايه، مداخله از طريق 15 جلسه يک ساعته درمان مبتني بر شفقت براي دو آزمودني(مادر) اول و 15 ساعت( 7 جلسه دوساعته و يک جلسه يک ساعته) براي آزمودني(مادر) سه اجرا شد. دو هفته و يک ماه پس از پايان مداخله، آزمودنيها تحت آزمون پيگيري قرار گرفتند. يافتههاي اين پژوهش نشان داد که طي تحليل ديداري نمودار دادهها براساس شاخصهاي آمار توصيفي و تحليل ديداري، در مرحله پيگيري نسبت به خط پايه، مداخله در نافرماني مقابله ای و نقص توجه و تا حدودي بيش فعالي- تکانشگري تاثيرگذار بوده است. با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت آموزش شفقت به مادران بر کاهش نافرمانی مقابله ای کودکان و نقص توجه و بیش فعالی-تکانشگری آنان موثر است.
Compassion focused therapy, created by P.Gilbert and colleagues, is new and integrated, coming from the third wave behavior treatment which is mainly based on developed concepts and mindfulness methods for psychotherapy. The aim of this study is to determine the effectiveness of compassion based training on reduction of ADHD symptoms. The participants of this study are two 35-year-old women and a 33-year-old one. All of them are married, who are researched by clinical interview and introduction of their children by psychiatrist to compassion focused therapy. In this study, SNAP-IV questionnaire by single subject case with A-B plan were used. The baseline was consisted three sessions, the intervention was consisted of fifteen sessions (7 two hour sessions and 1 an hour session for third case) and two follow up sessions were applied, (two weeks and four weeks after the fifteenth session). The findings of this study based on the visual analyses indicators and descriptive statistics showed that in the follow up phase compared to the baseline, the intervention was effective in reduction of oppositional defiant and somehow hyperactivity and impulsivity of the children with ADHD.
خلاصه ماشینی:
يافته هاي اين پژوهش نشان داد که طي تحليل ديـداري نمـودار داده هـا براسـاس شـاخص هاي آمـار توصيفي و تحليل ديداري، در مرحله پيگيري نسبت به خط پايه ، مداخله در نافرماني مقابله اي و نقص توجـه و تا حدودي بيش فعالي- تکانشگري تاثيرگذار بوده است .
حضور کودک مبتلا به اختلالات خلقي و اختلال نارسايي توجه -بيش فعالي در خانواده درخواست هاي مضاعفي را بر والدين و بالاخص مادران اين کودکان تحميل مي کند و باعث افزايش ، فشار رواني و انواع مشکلات روانشناختي از قبيل افسردگي و خلق منفي در 1 Murphy&Barkley 2 - Deboo & Prinz 3 - Whalen 4 Finzi اين والدين ميشود (بوسينگ ١ و همکاران ،٢٠٠٧).
کودک بيمار يک ، در مولفه دو کاهش علايم ( بيش فعالي-تکانشگري)، در موقعيت خط پايه به درمان داراي PND ٥٠% ميباشد و همچنين ميانه از ٢٠ به ١٨/٥ کاهش يافته است .
کودک بيمار دو، در مولفه دوم کاهش علايم (بيش فعالي-تکانشگري)، در موقعيت خط پايه به درمان داراي PND ٧٥% ميباشد و همچنين ميانه از ١٩ به ١٧/٥ کاهش يافته است .
بيمار٣: کودک بيمار سه ، در مولفه کاهش علايم (نقص توجه ) در موقعيت خط پايه به درمان داراي PND ١٦/٦٦%، و همچنين ميانه از ١١ به ١٠ کاهش يافته است .
کودک بيمار سه ، در مولفه دو کاهش علايم ( بيش فعالي-تکانشگري)، در موقعيت خط پايه به درمان داراي PND ١٦/٦٦% ميباشد و همچنين ميانه از ٩ به ١٠/٥ افزايش يافته است .