چکیده:
یکی از شگردهای مطرح در گستره سبکشناسی، مقایسه آثار ادبی مشابه با هم در دورههای گوناگون تاریخی است که نتیجه این شباهتها و تفاوتها، رمز و راز برتری شاعری بر دیگری و نیز میزان تأثیرگذاریهای زبانی و تاریخی و فرهنگی بر متن ادبی، نشان خواهد داد. با نگاهی گذرا به اشعار سبک هندی و اصفهانی، بهوضوح میتوان گرایش فزاینده سرایندگان آنها را در بهکارگیریِ شگردها و فنون شاعری نسبت به پیشینیان دریافت. فنون و ابزاری که در جنبههای مختلف (فرمی و محتوایی) سبب فاصلهگیری گفتار سراینده بر روی زنجیره زبان، از هنجار و زبان معیار و نزدیکی آن به زبان ادب و شعر میشود. در این راستا، تعیین سبک یک شاعر نیز، تشخیص و شناسایی همین ابزارها و شگردها در بسامد است که از شاعری به شاعر دیگر متفاوت هست و اینچنین است که سبکهای فردی به وجود میآید. بر این اساس، باید گفت که تفاوت اصلی شیوه شاعران سبک اصفهانی و هندی در میزان رویکرد شاعران این روزگاران به شعر شاعران و مضمونهای مرسوم ادبی (motiv) در سبک عراقی رایج در ایران است. بیدل بهعنوان سرآمد سبک هندی میکوشد که تحتتأثیر سبک اصفهانی نباشد (نظریه اضطراب تأثیر)؛ بهگونهای که این رویکرد در برابر شاعران سبک عراقی با شدّت کمتر و در برابر امثالِ صائب با شدّت بیشتر، صورت گرفته است.
One of the most widely used stylistic techniques is the comparison of similar literary works in different historical periods. The result of these similarities and differences will be the mystery of the poet's superiority to the other, as well as the level of linguistic, historical and cultural influences on the literary text. With a quick look at Indian poetry and Isfahani style, one can clearly understand the increasing tendency of their creators to apply poetry techniques and techniques to their predecessors. Techniques and instruments that, in different aspects (form and content), distort the speech on the language chain from the standard and standard language and its proximity to the language of poetry and poetry. In this regard, determining the style of a poet is to identify and identify the same tools and techniques in frequency that vary from poet to poet. Accordingly, it should be noted that the main difference between the style of Isfahan and Indian style poets in the poet's approach to poetry of these times is poetry and common themes of the literary (motiv) themes in the common Iraqi style in Iran. Biddle strives to end the style of Hindi not influenced by Isfahan's style (impact anxiety theory); Such an approach is less intense against the Iraqi style poets and is more intense than the likes of Saeb.
خلاصه ماشینی:
رويکرد شاعران سبک هندي و اصفهاني به سبک عراقي واقعيت اين است که شاعران بزرگ و مطرح شعر سبک صفوي، هيچ گاه رابطۀ خود را با شاعران بزرگ و مطرح دوره هاي پيشين يا دست کم دورة پيش از خود، يعني سبک عراقي، قطع نکردند و از هنرهاي آنان يکي اين است که در ديوان خود از اشعار گذشتگان استقبال کرده و نام آنان و مصراعي از شعرشان را هم آورده اند: اين ، آن غزل سعدي است صائب که هميفرمود «ميگويم و بعد از من گويند به دوران ها» (صائب تبريزي، ١٩١٩: ١/ (213 صائب اين ، آن غزل حافظ شيرين سخن است «کلک ما نيز زباني و بياني دارد» (همان ، ٢/ ١٦٣١) به قول عارف رومي، سخن را ختم کن صائب «که ساقي هرچه دربايد تمام آورد مستان را» (همان ، ١/ ٥٣٦) و حتي برخلاف شيوة معمول در سبک شعريشان که «هر بيت را يک واحد مستقل براي مضمون آفريني ميدانند و درنهايت غزلي با بيت هاي پراکنده از هم که محور عموديشان برقرار نيست ، ميسرايند» (شميسا، ١٩١٩: ٥١٦)، گاهي غزل به شيوة عراقي و متحدالمضمون و کاملاً عاشقانه ميسرايند که نشان ميدهد همچنان به گذشتۀ ادبي ايران پايبند هستند، مانند اين نمونه ها: نه همين ميرمد آن نوگل خندان از من ميکشد خار در اين باديه ، دامان از من (کليم کاشاني، ١٩٦٣: ٢١٣) پرده بردار ز رخسار که ديدن داري سر برآور ز گريبان که دميدن داري (صائب تبريزي، ١٩١٩: ٦/ (9951 «چنين رفتاري از سوي صائب ، کليم و حتي ديگران ، يادآور آن است که اين شاعران از يکي از عناصر تشکيل دهندة شعر دوره هاي پيشين ـ يعني توجه به ساحت پاک معشوق ـ غافل نميمانند و همچنان به يادکرد آن ميپردازند» (مدرس زاده ، ١٩١١: ١٢٢).