چکیده:
وحی در نظر ملاصدرا، اتصال و اتحاد روح نبی با عالم عقل و خیال است. برای اینکه این اتصال صورت گیرد، انسان باید ضمن بیتوجهّی به امیال حیوانی و نباتی، به ادراکهای عقلی روی بیاورد و عقل را بر امیال حیوانی حاکم نماید. ملاصدرا برای اثبات این مسأله، از مبانی فلسفی خود مانند اتحاد عقل و عاقل و معقول و مراتب وجودی عقل، خیال و حس استفاده میکند و بدین ترتیب نواقص نظریه مشّایین را برطرف مینماید. مقاله حاضر با روش توصیفی- تحلیلی در صدد بررسی شیوه برخورد و مواجهه ملاصدرا با مؤلفه وحی(آیات) و سنت(روایات) در حل مسائل فسلفی است.
خلاصه ماشینی:
وي با سـعه صـدر و گشـاده رويـي تمـام ، بـاب حکمت خود را روي تمامي منابع و مأخذ موجود، از گذشته تا زمان خويش باز کـرد و از هر يک از منابع شش گانه عرفان حکمت يونان ، حکمت مشا، حکمت اشراق ، کلام و شرع به فراخور حکمت متعالي خويش بهره مند شد و از قضا همين رويکرد وي، زمينـه طـرح شبهات فراوان و اقوال متفاوت و گوناگوني را درباره حکمت متعاليـه فـراهم آورد، زيـرا از يک سو اين توهم مطرح شد که حکمت متعاليه التفاط است نه ابتکـار؛ و از سـوي ديگـر نقش منابعي چون عرفان ، به ويژه دين (شامل آيـات و روايـات ) در اقامـه ادلـه و بـراهين اثبات يا نفي گزاره هاي هستي شناختي و فسلفي مورد چالش جدي قرار گرفت ؛ اين امـر سبب بروز اختلاف نظرهاي اساسي درباره روش فلسفي ملاصدرا شد و اين سؤال مهـم را مطرح کرد که به راستي بنيانگذار حکمت متعاليه و گردآورنده بيش ترين ميـزان آيـات و تحليل کاربست مؤلفه هاي وحي و سنت در گشايش مسائل وحي در فلسفه صدرايي/١٤٥ روايات در يک مکتب فسلفي، از اين دو منبع مقدس ، در کجا و در چـه مقـامي اسـتفاده کرده است ؟ سؤالي که با وجود جايگاه والا و بي بديل اين مکتب عظيم و پايـه گـذار آن ، تا کنون پاسخ دقيق و قاطعي نيافته است ؛ در واقع پرسش اين است که آيا حضور آيات و روايات در حکمت متعاليه صرفا نقش تحکيم و تقويت دارد يا اينکه تأثير شرع و نقـل بـر اين مکتب و بر آراء و عقايد مؤسس آن فراتر از اين مقدار بوده است ؟ گروهي معتقدند که حکيم متأله و شيعي ما به هيچ عنـوان و در هـيچ کجـا وحـي و سنت را در مقام داوري و اثبات درستي و نادرستي مدعيات فلسفي خويش به کار نگرفته است ، بلکه وي به استفاده از آن ها در مواضعي چون استشهاد يا همان تأييد نتايج برهـان عقلي، طرح مسأله يا همان گردآوري، الهام بخشي براهين عقلـي و فسـلفي، نشـان دادن سازگاري عقل با نقل ، رفع دهشت از مخاطب در مواجهه با آراي نو و بـي سـابقه فسـلفي و...