چکیده:
رویکردهای مختلفی درباب معناشناسی اوصاف الهی وجود دارند که تلاش دارند به شیوه معناداری درباره خدا و اوصاف او سخن گویند. از جمله انها میتوان به رویکردهای تشبیه انگاری، تنزیه انگاری، زبان نمادین، حمل تمثیلی، زبان کارکردی و حمل تشکیکی اشاره کرد. از میان آنها، رویکرد حمل تشکیکی قابلیتهای بیشتری دارد. هریک از این رویکردها به سهم خود در شناخت اوصاف الهی کاربردی دارند، اما هیچ یک قادر نیست شناخت نسبتا کاملی از صفات پیچیده و متکثر الهی به ما ارائه دهند. رویکرد تلفیقی با استفاده از مزیتهای رویکردهای مذکور و اجتناب از معایب آنها، تلاش دارد تا فهم نسبتا قابل قبولی از صفات الهی به دست دهد که امکان ارتباط و گفتگو با خدا نیز به طرز معناداری فراهم گردد. در واقع این رویکرد، تلاش میکند با نظر به تقسیم اوصاف الهی به مابعدالطبیعی و غیرمابعدالطبیعی (یعنی اوصاف مشترک با انسان)، و تقسیم نوع دوم به صفات اخلاقی و غیراخلاقی (مانند علم و قدرت) و همچنین با نظر به تقسیم صفات الهی به صفات ذاتی و فعلی و ثبوتی و سلبی، متناسب با هریک از این تقسیمات و مطابق میزان سطح دانایی انسانها و کارکردهای مختلف زبانی، درباره اوصاف الهی سخن گوید. چراکه فهم عوام، محققان و خواص از مردم از خدا و اوصاف او لزوما یکسان نیست که ضرورت بکارگیری روش تلفیقی را بیشتر میسازد.
There are some different approaches regarding semantics of divine attributes that try to speak about God meaninfully. Some of them are included of anthropomorphicism, negativism, symbolic language, analogical predicate, functional language and gradual predicate. From them, gradual predicate approach has more capabilities. Each of these approaches have their own function regarding recognizing divine attributes, but none of them are able to render the most complete knowledge about divine complicated attributes which can be contact and speak with such a God meaningfully. Combinatory approach, by using the merits of mentioned approaches and avoiding of their defects, tries to get more acceptable and logical understanding of divine attributesa and ways to speak with God. In fact, this approach tries to speak with divine attributes by considering dividing them into metaphysical and non-metaphysical (namely Humanly attributes), and dividing the latter ones into moral and non-moral (like Power and Knowledge) attributes, and also through dividing divine attributes to positive and negative, attributes of the essence and acts, and based on these divisions and people’s different stages of understanding and plurality of lingueistic function. Since people’s uniderstanding are not the same as researches and philosophers or gnostics which shows more necessity of combinatory approach.
خلاصه ماشینی:
در اينجـا بـا ايـن پرسـش مهـم مواجـه هستيم که چگونه ميتوان به طرز معناداري درباره صفات الهي سخن گفت ؟ اهميت ايـن پرسـش زمـاني بيشـتر آشکار ميگردد که توجه کنيم که ظاهرا زبان سخن گفتن دربـاره صـفات خـدا بـا زبـان سـخن گفـتن دربـاره صفات بشري يکسان است و تفاوت خاصي ميان آنها نيست ، اما ازسوي ديگر، اين حقيقتي انکارناپذير است که صفات الهي چيزي بکلي مغاير و متباين از صفات بشري است که کار سخن گفتن دربـاره اوصـاف الهـي را بـا زبان بشري، تاحدود زيادي سخت و ممتنع ميسازد، اگرچه کاملا ممتنع نميسازد.
اگرچه رويکرد تشکيکي نسبت به ديگر رويکردها داراي امتيازات بيشتري است ، امـا فرضـيه تحقيـق آن است که تقرب به حقيقت در اين زمينه مستلزم اتخاذ رويکرد تلفيقي و تشکيکي است که در آن هـم از وجـوه مثبت رويکردهاي ديگر استفاده ميشود و هم از عيوب آنها امتناع گرديده ، درنهايت براساس معيـار تلفيقـي - تشکيکي، تبيين جديدي از معناشناسي اوصاف الهي داده ميشـود کـه مطـابق آن اوصـاف الهـي ضـمن اينکـه متفاوت از اوصاف بشرياند، اما رابطه تشکيکي آنها در مقام مصداق و اشتراک معنـوي آنهـا در مقـام مفهـوم ، منجر به امکان سخن گفتن معنادار از آنها ميگردد.
ضمن اينکه براي فهم بهتر چيستي صفات الهي ميتـوان از ويژگيهاي زبان نمادين ، کارکردي و تمثيلي هم بهره مند شد، اگرچه اين امـر بـه معنـاي کـارکرد اصـلي ايـن رويکردها در معناشناسي اوصاف الهي نيست ، ولي نقش فرعي آنها داراي اهميـت خـاص خـود اسـت .