خلاصه ماشینی:
"در مقایسه با دورهی قبل که با تقابل سرمایه و نیروی کار مشخص میشد،جوامع اروپایی وارد دورهای از صلح اجتماعی شدند-مذاکرهی دو جانبه و سه جانبه(کارگر،کارفرما،دولت)و سیاست توافق،از آنجا که این سازش به دستآوردهای مهمی در زمینهی رفاه و دستمزدها و شرایط کار منجر شد،این سیاست مورد حمایت وسیع طبقهی کارگر قرار گرفت،درنتیجه،کارگران رادیکالتر و بخشهای ضد سرمایهداری جنبش کارگری،به تدریج منزوی شدند.
به جای آنکه جهتگیری خود را عوض کنند و موضع متخاصمتری نسبت به منافع حادتر سرمایه اتخاذ کنند،منافع ملی محدود همراه با ایدئولوژی مشارکت اجتماعی باعث شد غالب جنبش اتحادیهای در اتحاد،و در نتیجه زیر سلطهی مبارزهی«ملی»سرمایه علیه رقابت جهانی حرکت کند.
امروزه،در شرایطی که نیروهای سرمایه،متجاوز هستند و باعث پیدایش جنبشی جهانی در دفاع از عدالت و همبستگی و مخالفت با جهانی شدن کنونی سرمایه شدهاند،جنبش جهانی اتحادیهای مصر است خود را نیروی میانجی بین این جنبش و منافع شرکتها تعریف کند.
توافقی که سطح دستمزد و شرایط کاری موجود را زیر سوال برده بود تا این شرکت را تشویق کند،به جای اروپای شرقی،واحد جدید خود را در آلمان باز کند،هیچیک از این رهبران اتحادیهای مسایل واقعی جنبش کارگری در اروپا را مخاطب قرار ندادهاند.
بخش دیگری که در اتخاذ استراتژی مترقی به وسیلهی اتحادیههای کارگری اهمیت دارد، چالش تفکر سازشکار حاکم بر بوروکراسی اتحادیهها و مبارزه با ایدئولوژی معاهدهی اجتماعی و توافق مسالمتآمیز بین کار و سرمایه است.
و بالاخره،ما باید اتحادیههایی با جنبش جدید جهانی علیه نئولیبرالیزم،برای دموکراسی، عدالت اجتماعی و همبستگی یجاد کنیم این جنبش جهانی امروز از نظر سیاسی رادیکالتر از جنبش اتحادیهای و کارگری است،و از آن مهمتر،نظام موجود را نقد میکند،هرچند که آگاهیاش از مناسبات طبقاتی ضعیف است."