چکیده:
إنّ نهج البلاغة -فضلًا عن القیم التربویة والمنهجیات السیاسیة التی یشتمل علیها فی غضونه- یحتوی علی أسس لغویّة وبیانیّة هادفة، وهی لاتتأتّـی إلا لتجلیة المعنی وإخراجه فی ثوبٍ قشیب، وفیه من دلالات الصرف والنحو والبلاغة والموسیقی ما جعله کنزًا تعبیریًّا رصینًا. فإنّ الإمام قام بتوظیف آلیّات منوّعة ینوی بها تصویرَ ما لدیه من أصول المعرفة تصویرًا دلالیَّا ممتعًا. فإنّه یَعْمِد إلی آلیّة الصرف حیثما اقتضَتْها البنیةُ النصیّة، ویرنو إلی توظیف آلیّـة لغویّة متیما یستدعیها المقام، ویرکن إلی التدلیل الموسیقی حیثما استدعاه الموقف التعبیریّ. وهذا یُعتبَر هذا من مبادئ الفکر الدلالی الذی من شأنه أن یتکوّن بین الباثّ والمتلقّی. فإنّ هذه الدراسة تتمّ عبر منهج وصفیّ-تحلیلیّوتحکی نتائجها أنّ قسمًا من المعانی لایتمّ تبیینها إلا بواسطة المیزات الأسلوبیة التی اعتمدها الإمام فی خطبته. ولمّا کانت الخطبة موجّهة إلی طائفة العتاة المغترّین فأُطلقتْ فیها الاستعارات المصرّحة لیصوّر الإمام مخاطبیه المعتوهین فی مقالٍ شفّاف عبر هذا التصریح الاستعاری الوثیقلإ ویسوق القارئ نحو المغزی المباشرة بأخصر طریق دلالیّ ممکن. ویبدو أخیرًا أنّ الإمام یولی اهتمامًا کبیرًا بالجانبین الموسیقی والبلاغی لتجسید معانی خطبته، وبالتالی فإنّ المتتبّع فی هذه الخطبة یجد فیها کمیّات هائلة من المعانی التی ارتسمتْ بواسطة التوظیفات الفنیّة التی اتخذها الإمام مُعوّلًالخلق الواجهة التصویریّة التی قد تعجز عن تصویرها الأنماطُ الوظیفیّة المألوفة للکلام.
نهج البلاغه علاوه بر ارزشهای تربیتی وراهبردهای سیاسی که در بطن خود دارد، مشتمل بر اصول زبانی وبیانی هدفمندی است که برای بیان بهتر معنی، وجلوهگر نمودن لایههای پنهان ان در رختی زیباتر به کار رفته است. دلالتهای صرفی، نحوی، واژگانی، بلاغی وموسیقایی که در این کتاب است ان را به مثابه گنجینهای استوار در حوزهی مفهومسازی ورسانایی معنایی قرار داده است. امام در این کتاب عموما وبه ویژه در خطبهی چهارم ان به گونهای هدفمند از ابزارهای زبانی بهره جسته تا انچه را که از معانی در نظر داشته به نحوی شایسته پویانمايی کند. انجا که اقتضای کلام استفاده از ابزار صرفی است از این ابزار سود میجوید وانجا که بافت کلام مستلزم استفاده از خصوصیتهای اوایی زبان است اینگونه عمل میکند، ودر جایی که القای معنی، تصویرسازی واژگانی یا بلاغی را میطلبد امام به درستی به ان مبادرت میورزد تا چرخه رسانایی معنایی به درستی میان فرستنده پیام وگیرنده ایجاد شود. پژوهش پیش رو بر اساس روش توصیفی_ تحلیلی انجام پذیرفته ونتایج حاکی از ان است که در این خطبه کوتاه قسمت عمدهای از معانی جز به مدد استفاده از این ابزارهای زبانی قابلیت ظهور وبروز تام را نداشته واز انجا که مخاطبان امام در این خطبه جماعت دینگریز وغفلتزدهای هستند، چرخهی استعاری به کار گرفتهشده در ان صرفا تصریحی است، واین بدان سبب است که امام با صراحتی بیشتر ورویهای گویاتر تصویر مغشوش ومعاند مخاطبانش را برای خواننده به تصویر بکشد. در نهایت نیز اینگونه به نظر میرسد که امام در این خطبه برای پردازش بهتر مفاهیم خویش اهتمام ویژهتری به سطوح اوایی وبلاغی (استعاری) کلام داشته، ومهمترین اموزههای خود را در این زمینه به واسطهی دلالتهای صوتی وبلاغی به سمع ونظر مخاطبان رسانده است.
Abstract Nahj al-Balaghah Amir al-Mu'minin, in addition to the educational aspects and moral principles and political strategies used in its text, has a targeted linguistic and expressive approach that helps a lot to explain the meaning properly. The morphological, lexical, rhetorical, and phonetic implications used in it make the meanings manifest in their best form. Researchers in the literary aspects of Nahj al-Balaghah know that Imam Ali's use of linguistic tools is purposeful, and when meaning requires a mere instrument, it is grasped by mere implications, where the expression of meaning requires the use of tools. It has rhetoric, rhetorical connotations are used, and where meaning illustration requires the use of the rhetorical aspects of speech, these musical instruments are well used to show meaning. This research is based on a descriptive-analytical method on the aesthetics of the principles of expression used in the fourth sermon of Nahj al-Balaghah and the results show that the sermon in question because the audience is infidel and deceived and denies and Imam Ali does not want to Expressing the obvious form of their name side by side with the sermon, all the metaphors used in the sermon are clear and definite metaphors so that the emphasis is on the similarity and the ugly face of the dumb audience disappears from the Imam's eyes. In the end, Imam Ali seems to have paid special attention to phonetic and metaphorical axes in this sermon, and has presented a major part of the effective meanings of the sermon to the audience through these two stylistically oriented axes. So that if they did not use these tools and expressed their meanings based on ordinary word combinations, it would never have had the current effect on the audience.
خلاصه ماشینی:
وأما المعارف التي نُويتْ في هذه الخطبة فکانت بحيث تحتاج إلی واجهة تصويريّة ملموسة للتدليل عليها، إذ کان المخاطب بها جماعة المتمرّدين الذين لايکادون يفقهون حديثًا من أحاديث الإمام، فلو التزم الإمام في مثل هذا الموقف الخطابي الحرج منهجيات مألوفة واستخدم أنماطًا تعبيريّة شائعة لتصوير المعاني لبقيت الصورة عاجزة وکانت غير ذات وضوح تمامًا لدی هذه الطائفة الغبيّة، فالأجواء الثقافيّة التي تستحوذ علی الخطبة اقتضتْ أن تتکاثف فيها التوظيفات الدّلالية لتصوير المعنی بنسبة وضوحٍ ممتازة.
2 الطبيعة الصّوتيّة للحروف ودلالاتها *بـنـا اهتديتم في الظلمـاء وتسنّمتم ذروة العَلياء* إنّ الفقرة تحتوي علی لفظتَي "الظلماء والعلياء" وهما لفظتان تحويان مسألة صوتية جديرة وهي أنّ الإمام جاء بهما ممدودتين أي استعان فيهما بالألف المختومة بالهَمز، وکان للإمام أن يعوّض عنهما بالظلمة والظلام أوالعلوّ والمعلاة، ولکنه عليه السلام عمد إلی استخدام هاتين الکلمتين لطول النفس الذي فيهما، ولأنّ أحرف المدّ وخصوصًا الألف فيها استطالة وتمطيط، و«الألف حرف تَسَعُ لهواء الصوت، مخرجه أشدّ من اتّساع مخرج الياء والواو ..
و"انفجر" لغةً يعني خروجَ الماء ممّا يکون ضيّقًا أو واسعًا بمعنی"انبجس"، أو يکون الانفجار عقب الانبجاس، فهو امتداد لخروج الماء وفَـوْرَتُه، وفي القرآن الکريم ﴿فانفجرت منه اثنتا عشرة عينا﴾ [البقرة:60]؛ حيث «استُعمل فيها فعل الانفجار حيثما ضاق المـخرج» (يُنظر: الراغب الأصفهاني، 2007: 47)؛ وورد في أساس البلاغة «انفجر عليهم العدوّ إذا جاءهم بَغتةً بکثرة» (الزمخشري، 2001: 555)؛ ولذك نری أنّ الخروج إذا کان ممّا ضاق مصدره يکون بالضرورة مع شدّة ودَفْقٍ، وهذا يدلّ علی أنّ الخروج من ظلمات الجهل عبر الهداية يحدث بسرعة هائلة، وأنّ الناس متی ما تلقَّـوا فعل الهداية انبجسوا من مضايق الضلال في طرفة عين أو أدنی من ذلك، فهم يتدفّقون نحو سبل الهدی تدفُّقًا، وأنّ کلّ هذا سيتمّ لهم فجـــاءةً.