چکیده:
فرقۀ قرامطه در نیمه دوم قرن دوم هجری، و براساس اعتقاد به امامت و مهدویت محمدبن اسماعیل، نواده امام جعفر صادق، شکل گرفت. قرمطیان در خصوص مهدویت عقاید خاصی را مطرح کردند. آنان در آغاز به مهدویت محمدبن اسماعیل معتقد شدند و او را امام هفتم و پایاندهنده دور ششم و قائمالقیامه دانسته و تفسیرهای باطنی بسیاری را برای قائمالقیامه در نظام دور مطرح نموده و معتقد شدند که محمد زنده است و عبدالله بن میمون، باب اوست و او آخرین فردی است که مقام امامت و نبوت را همزمان داراست. به این ترتیب، غیبت و مهدویت محمدبن اسماعیل مورد توجه بسیاری از اسماعیلیان قرار گرفت و به صورت گستردهای تبلیغ شد و پایههای اعتقادی قرمطیان بر این عقیده استوار گردید.
آنان پس از چندی و برای مدت کوتاهی به مهدویت احمدبن محمدبن حنفیه گرویدند و نام او را در کنار سایر انبیاء الوالعزم و نیز در شهادت اذان با عنوان یکی از رسولان پروردگار آوردند. این اعتقادات با تردیدهای بسیاری روبرو شد به ویژه اینکه وعده ظهور او نیز محقق نشد، از این رو پس از گذشت مدت کوتاهی مهدویت محمدبن اسماعیل مورد توجه جدی و پذیرش گسترده قرمطیان قرار گرفت. در آغاز قرن چهارم قرمطیان بحرین به رهبری ابوطاهر جنابی معتقد به مهدویت مهدی اصفهانی شدند. این اعتقاد تنها 80 روز دوام آورد، اما تاثیر مخرب آن بر تضعیف اعتقادی قرمطیان کاملا آشکار بود. پس از گذشت مدتی قرمطیان بحرین نیز همانند سایر قرامطه به مهدویت محمدبن اسماعیل بازگشتند.
The Qaramata sect was formed in the second half of the second century (AH),
based on the belief in the Imamate and Mahdaviyyat of Muhammad ibn Ismail,
the grandson of Imam Ja'far al-Sadiq (as). The Qarmatians expressed certain
ideas about Mahdaviyyat. At the beginning, they believed in the Mahdaviyyat of
Muhammad ibn Ismail and considered him the seventh Imam and the terminator
of the sixth round and Qa'im al-Qiyamah. They have introduced many esoteric
interpretations for the Qa'im al-Qiyamah in the round system and believed that
he was alive and Abdullah bin Maimoon was his intermediator and he was the
last person to hold the position of Imamate and Prophethood at the same time.
Thus, the occultation and Mahdaviyyat of Muhammad ibn Ismail attracted the
attention of many Ismailis and was widely propagated, and the beliefs of the
Qarmatians were established on this belief.
After a while, they converted to the Mahdaviyyat of Ahmad ibn Muhammad ibn
Hanafiya for a short time and designated him along with other great prophets, as
well as in the testimony in the call to prayer, as one of the messengers of God.
These beliefs were met with many doubts, especially since the promise of his
reappearance was not fulfilled, so after a short time the Mahdaviyyat of
Muhammad ibn Ismail received serious attention and widespread acceptance by
the Qarmatians. At the beginning of the fourth century, the Bahraini Qarmatians,
led by Abu Tahir al-Janabi, believed in the Mahdaviyyat of Mehdi Isfahani. This
belief lasted only 80 days, but its devastating effect on the beliefs of the
Qarmatians was quite obvious. After some time, the Bahraini Qarmatians, like
other Qaramata, returned to the Mahdaviyyat of Muhammad ibn Ismail.
خلاصه ماشینی:
در کنار این گروه، افرادی اعتقاد داشتند محمدبن اسماعیل توسط خود امام جعفر صادق( به امامت منصوب شده است (ابن هیثم، 2002: 35).
این عقیده با تفکرات اسماعیلیان یکسان بود، اما با مرگ رهبر دعوتِ اسماعیلیان در سلمیه، بزرگان قرامطه متوجه تغییر لحن جانشین او شدند و عبدان پس از گفتگو با پیشوای بزرگ، فهمید که دعوت به نام محمدبن اسماعیل حیلهای برای گردآوردن پیروان بوده است، لذا آنان از فرقه جدا شدند و داعیان خود را از این تصمیم آگاه ساختند (دخویه، 1371: 42-43؛ تامر، 1377: 162).
برخی از بزرگان اسماعیلی که اکنون قرمطی شناخته میشدند با رساندن نسب خود به محمدبن اسماعیل، برای جلب توجه یاران خود از این طریق تلاش میکردند، از جمله آنها فردی به نام قاسم بن احمد قرمطی است که قرمطیان برای او نام عبدالله و لقب مدثر قرار داده بودند و او را به عبدالله بن احمدبن محمدبن اسماعیل میشناختند (ثابت بن سنان، بیتا: 189؛ مقریزی، 1378: 169).
4. بازگشت به مهدویت محمدبن اسماعیل با توجه به اینکه مهدویت احمدبن محمدبن حنفیه با تردیدهای بسیار مواجه گردید و وعده ظهور او محقق نشد (بزون، 1997: 259-260)، لذا مهدویت محمدبن اسماعیل مورد پذیرش و حمایت جدی قرمطیان قرار گرفت و چون از لحاظ مالی قوی شده و افراد موثقی از آنها اطاعت کردند، تبلیغ برای محمدبن اسماعیل را وسعت دادند و او را به عنوان امام مهدی که در آخرالزمان آشکار میشود و حق را به پا میدارد، معرفی نموده و داعیان برای او بیعت گرفته و اموال را برای او گردآوری مینمودند تا آشکار گردد (ثابت بن سنان، بیتا: 190-191؛ مقریزی، 1378: ج1، 158).