چکیده:
یکی از موضوعات مورد اهتمام مستشرقان، در حوزه تاریخ حدیث و فقه، نظریهای موسوم به نظریه حلقه مشترک یا المدار است که به مشکلات جدی و متنوعی در اسناد و روایات فقهی میپردازد؛ برخی از این اشکالات عبارتند از: حلقه مشترک راویان، اسناد فامیلی، وجود معمران در اسناد، رشد وارونه اسناد و سکوت از دلیل؛ این نظریه در نهایت به این امر منجر میگردد که روایات فقهی به سبب سیاست منع نقل و تدوین حدیث، چه بسا برخاسته از رأی فقیهان باشد و زمان پیدایش آنها حداکثر قرن دوم هجری است؛ از این رو، سند روایات بر اساس نظریه حلقه مشترک، دچار تفرد بوده و ضعیف محسوب میشود. اما این پژوهش بر آن است که با روش تحلیل تاریخی، با تکیه بر فقه جعفری، به نقد و بررسی دیدگاه مستشرقان در خصوص نظریه حلقه مشترک پرداخته و با تأکید بر موضوعاتی نظیر حجیت فقه جعفری نزد اهل سنت، وجود کتاب امام علی (ع) نزد امام صادق (ع) به عنوان منبع فقهی مدون از قرن اول، شاگردی برخی راویان مورد ادعای مستشرقان به عنوان حلقه مشترک راوی نزد امام صادق (ع)، به رد ادعای مستشرقان مبنی بر تفرد احادیث فقهی بپردازد. در نتیجه این تحقیق دو نمودار حلقه مشترک به روش دو محقق خاورشناس، شاخت و یونبل، به عنوان نمونه ارائه شده که ایده حلقه مشترک و بخشی از نظریه مدار را ابطال مینماید.
One of the topics of interest to the Orientalists in the field of history of hadith and jurisprudence is the common link theory which deals with serious and various problems in jurisprudential documents and narrations. Some of these problems are: the common link of narrators, family documents, involvement of too old narrators in documents, back-ward growth of documents and argument from silence. This theory eventually concludes that, due to the policy of prohibition of narrating and compiling hadiths, jurisprudential narrations may have arisen from the minds of jurists and their time of origination is at the most the second century AH. Hence, according to the common link theory, the documents of narrations suffer from singularity and are considered weak. However, this study aims to critique and examine the views of the Orientalists on the common link theory by relying on Ja’fari jurisprudence and using the historical analysis method and reject the claim of the Orientalists that jurisprudential hadiths suffer from singularity emphasizing issues such as the authority of Ja’fari jurisprudence among Sunnis, Imam Sadeq’s (a.s.) access to Imam Ali's (a.s) book as a written jurisprudential source from the first century and the fact that some of the narrators claimed by the Orientalists to be the common link of narration were Imam Sadeq’s (a.s.) students. As a result of this research, two common link diagrams are presented as examples based on the method of the two Orientalists, i.e. Schacht and Juynboll, that invalidate the idea of common link and a part of the common link theory.
خلاصه ماشینی:
اما اين پژوهش بر آن است که با روش تحليل تاريخي، با تکيه بر فقه جعفري، به نقد و بررسي ديدگاه مستشرقان در خصوص نظريه حلقه مشترک پرداخته و بـا تأکيـد بـر موضـوعاتي نظير حجيت فقه جعفري نزد اهل سنت ، وجود کتاب امام علي (ع) نزد امام صادق (ع) به عنوان منبـع فقهـي مـدون از قرن اول، شاگردي برخي راويان مورد ادعاي مستشرقان به عنوان حلقه مشـترک راوي نـزد امـام صـادق (ع)، بـه رد ادعاي مستشرقان مبني بر تفرد احاديث فقهي بپردازد.
بايد توجه داشت مسأله غير قابل اطمينان بودن اسناد روايات فقهي موضوعي است کـه بسياري از حديث پژوهان اهل سنت نظير علي بن المديني در کتـاب علـل الحـديث ، ابـن حبان در کتاب المجروحين عند المحدثين ، ذهبي در ذيل ديوان الضعفاء و المتـروکين ، عقيلـي در الضعفاء، ابن عدي در الکامل في الضعفاء، ابن ابي حاتم رازي در علل الحديث ، ابـو زرعـه رازي در کتاب الضعفاء، در قالب بحث از مسأله تدليس در اسناد، سرقت حديث ، رفع أحاديث مرسـل بدان پرداخته اند؛ و اتفاقا تقريبا همه بزرگان اصحاب حديث را در زمره مدلسان در اسناد نام بـرده و تلاش کرده اند تا دلايل اين اقدام ايشان را شناسايي کنند (براي اطلاع بيشتر افـزون بـر منـابع ياد شده نکـ .
برخي عبارات از سران مذاهب اربعه اهل سنت و يا اصحاب حديث نشان ميدهـد، کـه ايشان به حجيت قول امام صادق (ع ) باور داشته اند (ابن حجر عسقلاني ، ٨٩/٢)، مثلا: مالک بن انس پيشواي مذهب مالکي نيز زبان به اعتراف ميگشايد: «مارأت عين و لا سـمعت اذن و لا خطر علي قلب بشر افضل من جعفر بن محمد علماً و عبادة و ورعاً» (ابن شهرآشـوب ، ٣٧٢/٣)؛ و يا طاووس بن کيسان در اين باره گفته است : «الله اعلـم حيـث يجعـل رسـالته » (مجلسي، ٥٨/٥).