چکیده:
ابعاد فرهنگیِ سیاست به همراه دیگر منابعی که کنشگران سیاسی بهطور گسترده به آن وابستهاند (از جمله پول، ارتباطات عمومی، دسترسی به رسانهها یا دسترسی به بروکراسی دولتی) عمل میکنند. آنهایی که به منابع رسانهای دسترسی بیشتری دارند قادر به انجام کنشهای مؤثرتری هستند که توجه سیاسی و اجتماعی را جلب میکند. بنابراین، ابعاد فرهنگی سیاست دریچهای برای آنهایی که از مرکز قدرت فاصله دارند فراهم میکند. این افراد و گروهها میتوانند مهارتهای فرهنگی را توسعه دهند و از این مهارتها در محیط فرهنگی بهره بگیرند. امروزه ابعاد فرهنگی سیاست بیش از پیش اهمیت یافتهاند، پیشرفتهای رسانهای تمایز بین فضای عمومی و خصوصی را از بین برده است. چرخش زندگی خصوصی کنشگران سیاسی به مسائل شخصیتی، تأثیر بسیاری بر اقبال سیاسیشان داشته است. در نتیجه، کنشگران سیاسی ماهرانه رویدادهای سیاسی را بهگونهای نمایشی سازمان میدهند تا اقتدار مشروعشان را افزایش دهند. از این لحاظ، سیاست مانند تئاتر است و سیاست بهگونهای فزاینده و بهواسطۀ رشد اهمیت رسانه های جمعی، در حال تئاتریشدن است.
The cultural dimensions of politics operate alongside other sources on which political actors are heavily dependent (such as money, public relations, access to the media, or access to government bureaucracy). Those who have greater access to media resources are able to perform more effective actions that attract political and social attention. Thus, the cultural dimensions of politics provide a window into those who are far from the center of power. These individuals and groups can develop cultural skills and apply them in the cultural environment. Today, the cultural dimensions of politics have become increasingly important, and media developments have eroded the distinction between public and private space. Turning political activists' private lives into personal issues has had a profound effect on their political fortunes. As a result, political actors skillfully organize political events in a dramatic way to increase their legitimate authority. In this respect, politics is like theater, and politics is increasingly theatrical, as the importance of the mass media grows.
خلاصه ماشینی:
ما چگونه این سلسله از رویدادها را میفهمیم ؟ چرا مک کین معتقد بود که استفاده از ورزلباچر لوله کش به عنوان نمادی برای نشان دادن خطاهای اوباما، از درگیر شدن در یک بحث عقلانی دربارۀ توانایی طرح های خودش و نیز نقاط ضعف طرف مقابلش تأثیرگذارتر است ؟ چرا او قادر نبود معنا (نتیجه ) رقابت نمادین خودش را کنترل کند؟ و به طور کلی، چرا این راهبرد رقابتی شکست خورد؟ این مقاله طرح کلی شیوه های متفاوتی که در آن سیاست و فرهنگ در جامعه معاصر مداخله میکنند را به دست میدهد.
کنشگران سیاسی از نمادها به منظور پیوند مباحث و طرح های سیاسیشان به طور گسترده استفاده میکنند؛ اصول و روایاتی که انسجام جامعه را حفظ میکند و آن ها توسط انجام دادنشان امیدوارند که موضوع خاصی را با یک لایه معنای ضمنی نسبت به هویت های خاص مخاطبان مورد هدفشان القا کنند.
مطالعات فرهنگی بریتانیایی: فرهنگ ، تفوق و جدل بر سر معنا یکی از مثمرثمرترین راه های تفکر درباره سیاست و فرهنگ تأکید بر چگونگی تعریف جامعه از نظر گروه های رقیب بوده است ؛ گرامشی این رقابت را به عنوان یک فرآیند هژمونی توصیف میکند.
تا آنجا که گروه های مسلط این کار را به گونه ای کارآمد انجام میدهند، آن ها سیاست های عمومی جاافتاده آسان تری دارند که توسط آن منافع و مزایای خود را تقویت میکند.
توجه شدید رسانه ها، ژورنالیست ها و برنامه ریزان سیاسی به ورزلباچر لوله کش ، فرصت های جدیدی برای گروه هایی که توانایی نظم بخشیدن نمادین به اوضاع جدید داشتند را ایجاد کرد.