چکیده:
فراگیری علوم عقلی به ویژه فلسفه نقش بسیار مهمی در زندگی انسان دارد. حکمتپژوهان در آثار گفتاری و نوشتاری خود کوشیدهاند به ابعاد گوناگون این موضوع بپردازند و اهمیت و ضرورت فراگیری حکمت را تبیین کنند. ملاصدرا که از حکمای برجستة مسلمان است در این باره تبیین ویژهای دارد. هدف این مقاله بررسی تبیین مزبور با روش تحلیلی- انتقادی است. به نظر میرسد هر چند برخی مقدمات تبیین ملاصدرا نادرست است، اما ضرورت آموختن فلسفه انکارنشدنی است. فلسفه تنها ابزار پاسخگو به پرسشهای بنیادین بشر و شبهات عقلی پیش روی وی به شمار میرود و فهم بهتر کتاب و سنت و حقایق عالَم در گرو آن است. به نظر میرسد هر چند برخی مقدمات تبیین ملاصدرا نادرست است، اما ضرورت آموختن فلسفه انکارنشدنی است. فلسفه تنها ابزار پاسخگو به پرسشهای بنیادین بشر و شبهات عقلی پیش روی وی به شمار میرود و فهم بهتر کتاب و سنت و حقایق عالَم در گرو آن است.
Learning rational sciences particularly philosophy plays a significant role in man’s life. In their oral and written works, many philosophers have tried to deal with different dimensions of the issue explaining the necessity to learn philosophy. As a prominent Muslim philosopher, Mulla Sadra has his own particular explanation. This article aims to critically and analytically shed light on the above explanation. Some of Mulla Sadra’s premises seem to be incorrect; the necessity to learn philosophy is undeniable, though. Philosophy is the only means to answer man’s fundamental questions and to clear man’s intellectual doubts. A better understanding of the Qur’an and traditions and the truths of the world owes to philosophy.
خلاصه ماشینی:
بررسی تبیین ویژه صدرالدین شیرازی درباره ضرورت فراگیری حکمت محمدعلی محیطی اردکان ، غلامرضا فیاضی چکیده فراگیری علوم عقلی، بهویژه فلسفه نقش بسیار مهمی در زندگی انسان دارد.
به نظر میرسد هر چند برخی مقدمات تبیین صدرالدین شیرازی نادرست است، اما ضرورت آموختن فلسفه انکارنشدنی است.
ک: جوادی آملی، 1386، ج1-1، ص134-135؛ مصباح یزدی، 1394، ج1، ص131-138)، اما صدرالدین شیرازی در مقدمه اسفار، ضرورت فلسفه را با تبیین ویژهای طرح کرده است (صدرالدین شیرازی، 1981م، ج1، ص1-3).
9. مهمترین علومْ، حکمت است که به خودشناسی، خداشناسی و معادشناسی میپردازد و این شناخت، همان ایمان به خداوند و معاد است و راه دستیابی انسان به سعادت حقیقی بهشمار میرود (ر.
وی در پاسخ به اشکال مزبور فقط ایمان را مقتضی سعادت میداند و عمل صالح ـ خواه جوانحی و خواه جوارحی ـ را عامل سعادت نمیداند؛ گرچه برای آن، سه فایده قائل است که عبارتند از: الف) وابستگی حصول معرفت، به اصلاح قلب، تهذیب باطن و تلطیف سرّ از یکسو و وابستگی دستیابی به این امور سهگانه به انجام کارهای نیکو و ترک بدیها از سوی دیگر (صدرالدین شیرازی، 1361، ج1، ص252؛ همان، ج5، ص89 ،94؛ همو، 1981م، ج9، ص139-140).
بنابراین، این دیدگاه صدرالدین شیرازی که مصداق سعادت انسان را اتصال به معقولات و همجواری خداوند دانسته است صحیح نیست.
اما بهراستی آیا ایمان ـ همانگونه که صدرالدین شیرازی اعتقاد دارد ـ همان علم و فهم است؟ مسلماً پاسخ منفی است.
نتیجه آنکه بر خلاف دیدگاه صدرالدین شیرازی، ایمان همان علم نیست، بلکه عمل جوانحی است.
این شناخت، همان ایمان به خداوند و معاد است و راه دستیابی انسان به سعادت حقیقی بهشمار میرود.