چکیده:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی میزان کاربست مولفه های نظریه انسان گرایی توسط معلمان ابتدایی شهرستان بابل است.این پژوهش با روش توصیفی- پیمایشی و با جامعهای شامل کلیه معلمان دوره ابتدایی شهرستان بابل اعم از زن و مرد، به تعداد 1100 نفر صورت گرفت. نمونهگیری به روش خوشهای متناسب با حجم انجام شد و تعداد 350 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار اندازهگیری این پژوهش، پرسشنامه محقق ساخته، شامل 19 سوال، براساس طیف لیکرت پنج درجهای بوده است. روایی پرسشنامه، با استفاده از روایی محتوا مشخص گردید و پایایی آن براساس ضریب آلفای کرونباخ 96/0برآورد گردید. نتایج پژوهش نشاندهنده آن است که معلمان در کلاس درس به دانشآموزان بازخوردی ارائه میدهند که صادقانه و یاری رساننده باشد و همچنین فضایی دلسوزانه و سرشار از اعتماد را در کلاس فراهم میکنند. نتایج بخش استنباطی این حیطه نشان داد که آماره دوجملهای در سطح 05/≥p معنیدار بوده است. بنابراین میتوان ادعا کرد که میزان استفاده معلمان ابتدایی از مولفههای انسانگرا بیش از سطح متوسط است. همچنین در مورد مقایسه میزان به کارگیری مولفههای نظریه انسانگرا، آماره فریدمن در سطح 05/≥p معنیدار بوده، بنابراین بین میزان استفاده مولفههای نظریه انسانگرایی تفاوت وجود دارد.
The aim of the present study to investigate extent of application theory humanism by teachers elementary components city of Babol. This research descriptive-survey method and with society included all elementary school teachers Babol cityranging from men and women to number was 1100 people. Proportion to the volume clustered sampling method was conducted And 350 Person samples were selected. The tool measuring this research a researcher constructed questionnaire consisting 19 questions, was based on Likert scale of five degrees. Validity of questionnaire, content validity was determined by using reliability coefficient Cronbach alpha of 96/0 respectively. Research shows that teachers in the classroom to help students provide feedback that honestly and delivers environmentand is also provides sympathetic and rich in of confidence in class. Results showed that this field section inferential statistics binomial at the level of 0/05 / ≥p was significant. So it can be claimed that the use elementary teachers humanistic component is more than the average level. Also in compared the amount application of components of humanistic theory, Friedman statistics at the level of 0/05 / ≥p was significant So there are differences Between the usecomponents theory humanism.
خلاصه ماشینی:
این نوع برنامه درسی مستلزم همکاری گسترده دانشآموزان با معلم است و در حد اعلای انعطافپذیری و فرد محوری قرار دارد (کلاین، 1388: 183).
قطعا نظریههای روانشناختی برنامه درسی، محدود به دیدگاه انسان گرایی مطرح شده توسط میلر نیست ولی در این پژوهش به عنوان چهارچوب راهنمای پژوهش، آن دسته از دیدگاههای برنامه درسی ارائه شده توسط او که جهتگیری انسان گرایی دارد، مورد توجه قرار گرفته است.
هدف محقق از انجام این پژوهش آن است که معلمان تا چه حد نظریه انسان گرایی برنامه درسی را در عملکرد خود به کار میگیرند و آیا نسبت به کاربرد این نظریهها ترجیح خاصی دارند یا خیر.
در بخش توصیفی نتایج نشان میدهد که در نظریه انسانگرایی بیشترین مقدار میانگین، مربوط به گویه 11 « ارائه بازخورد صادقانه و یاری رساننده به دانشآموزان» با میانگین 56/4 و گویههای8 «برقراری فضایی دلسوزانه و سرشار از اعتماد در کلاس درس» و 12 « مشارکت معلم و دانشآموز در فرآیند ارزشیابی» با میانگین 52/4 میباشد و کمترین مقدار میانگین، مربوط به گویه 7 « مطرح کردن نگرانیها و دلمشغولیهای احساس شده به وسیله دانشآموزان در کلاس درس» با میانگین 02/4 و گویه 3 « تاکید بر جهتگیریهای فردی در موقعیتهای یادگیری» با میانگین 15/4میباشد.
در آموزش و پرورش انسانگرایانه تمایل بر این است که از ارزشیابیهای تحت کنترل معلم فاصله گرفته شود و از دانشآموزان انتظار میرود در حین یادگیری به ارزشیابی پیشرفت خود بپردازند.
کمترین مقدار میانگین در نظریه انسانگرایی به گویه 7 مربوط میشود که نشاندهنده آن است که معلمان خواستار این نیستند که نگرانیها و دلمشغولیهای احساس شده بوسیله دانشآموزان در کلاس مطرح شود.