چکیده:
تحصیلات یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر تغییرات جمعیتی بهشمار میرود. با این حال نقش تحصیلات زوجین در تقسیم کار خانگی در کشور در سطح ملی بررسی نشده است. این مقاله با استفاده از دادههای طرح گذران وقت 1393-1394 مناطق شهری کشور و کاربرد مدلهای رگرسیون تابیت، رابطه کار خانگی با تحصیلات زوجین را بررسی کرده است و نشان میدهد که تفاوتهای جنسیتی فراوانی در این زمینه وجود دارد. براساس یافتهها، افزایش تحصیلات زنان مشارکت آنان در کار خانگی را کاهش میدهد، اما همکاری همسران در کار خانگی را بیشتر میکند. همچنین، تحصیلات شوهران با کار خانگی آنان و همسرانشان رابطهای مثبت دارد؛ بنابراین تجربة زنان با رویکرد اقتصادی و تجربة شوهران با رویکرد فرهنگی قابلتبیین است. بهنظر میرسد تحصیلات بیشتر زنان هزینة فرصت مشارکت در فعالیتهای خانگی را بهکمک ایجاد فرصت مشارکت در فعالیتهای غیرخانگی افزایش میدهد یا منبعی برای چانهزنی بهمنظور کاهش مشارکت آنان و افزایش مشارکت همسرانشان در کار خانگی است. از سوی دیگر، رابطة کار خانگی شوهران با تحصیلات آنان و همسرانشان را میتوان با عوامل فرهنگی، مانند تقویت نگرشهای جنسیتی برابریطلبانه و اهمیت نقش والدینی در شوهران تحصیلکرده مرتبط دانست. با توجه به تنوع فعالیتهای طبقهبندیشده با عنوان کار خانگی، تحلیلهای جداگانه برای این زیرمجموعهها به تعمیق دانش موجود کمک میکند و در جهت سیاستگذاری مبتنی بر شواهد در حوزه جمعیت و خانواده مفید است.
Education is considered as one of the factors influencing population changes. However, the role of the spouses’ education on division of household labor has not been studied in Iran at the national level. This paper uses data from the 2014-2015 Time Use Survey, representing urban areas of Iran, to study the association between the spouses’ household labor and education. The results suggest considerable gender differences in these associations. Specifically, wives’ higher education reduces their participation in household labor but increases the participation of their husbands’ in household labor. Husbands’ education, on the other hand, is positively associated with their participation in household labor as well as their wives’ participation in household labor. Thus, the wives’ experience is explained by the economic approach, while the husbands’ experience is consistent with the cultural approach. Wives’ higher education increases the opportunity cost of participation in household labor by creating more opportunity of engagement in non-household activities or is used as a negotiating resources to reduces their participation and increase their husbands’ engagement in household labor. The association between the husbands’ household labor and their/wives’ education is explained by cultural factors such as stronger equalitarian gender attitudes and the importance of child raising roles among husbands with higher education.
خلاصه ماشینی:
اگر تحصيلات به کمک افزايش هزينه هاي فرصت درآمدزايي سرمايه گذاري زماني در کار خانگي را کاهش دهد، انتظار ميرود رابطۀ تحصيلات با کار خانگي پس از کنترل زمان اختصاص يافته به فعاليت هاي شغلي يا درآمد فرد از بين برود؛ البته شواهد تجربي همواره چنين انتظاري را تأييد نميکند (انگلند و اسريواستاوا، ٢٠١٣)؛ بنابراين ميتوان اين رويکرد را فراتر از منافع يا مضرات اقتصادي فعاليت هاي خانگي مدنظر قرار داد؛ به ويژه در جوامعي مانند ايران که با وجود فراگيري تحصيلات ، مشارکت زنان در بازار کار کماکان در سطوح پاييني قرار دارد، تحصيلات ممکن است هزينۀ مشارکت زنان در فعاليت هاي غيراقتصادي مانند فعاليت هاي آموزشي، ورزشي، تفريحي و اجتماعي را بيشتر کند و از اين رو تمايل آنان به ازدواج و داشتن فرزندان زياد را کاهش دهد (ترابي و عباسي شوازي، ٢٠١٦).
همچنين ميتوان فرض کرد، گروه هاي مختلف اجتماعي ديدگاه يکساني دربارة مطلوبيت کار خانگي و فعاليت هاي مختلفي که با اين عنوان تقسيم بندي مي شوند نداشته باشند؛ يعني مدل هاي فرهنگي گوناگوني دربارة شيوة مناسب خانه داري و فرزندپروري وجود دارد که براساس طبقۀ اجتماعي افراد تغيير مي کند؛ براي مثال لارو (٢٠٠٣) بيان ميکند که طبقۀ متوسط تحصيل کرده ، نگهداري از فرزندان را فعاليتي زمان بر ميداند، اما به عقيدة افرادي با تحصيلات پايين تر و مشاغل کارگري، رشد کودکان رشدي طبيعي است و وظيفۀ والدين حفظ امنيت و تهيۀ غذا و پوشاک و محبت کردن به فرزندان است که به سرمايه گذاري زماني زيادي نياز ندارد؛ بنابراين تحصيلات با تغييراتي که در ارزش ها و هنجارهاي فرزندپروري ايجاد ميکند، نه تنها منبعي براي کاهش مشارکت در اين گونه فعاليت ها نيست ، بلکه مشارکت والدين را نيز افزايش ميدهد.