چکیده:
چکیده مقاله حاضر به بررسی آراء علامه محمدحسین طباطبائی (1281ـ1360 هـ. ش) در زمینه نحوه هستی جامعه میپردازد. نگارنده بر این نظر است که آراء ایشان در این زمینه، متضّاد، متنافی و غیرقابل جمع است. در حالی که ایشان در آثار فلسفی محض خود همچون اصول فلسفه و روش رئالیسم بر اعتباری بودن اجتماع تصریح میکنند، در آثار تفسیری ـ فلسفی (theosophic) خود بر عینی و واقعی و حقیقی بودن جامعه تاکید دارند. روشن است که این دو دیدگاه، کاملا منافی و ناسازگار با یکدیگر است. مقاله حاضر به بررسی آراء علامه محمدحسین طباطبائی (1281ـ1360 هـ. ش) در زمینه نحوه هستی جامعه میپردازد. نگارنده بر این نظر است که آراء ایشان در این زمینه، متضّاد، متنافی و غیرقابل جمع است. در حالی که ایشان در آثار فلسفی محض خود همچون اصول فلسفه و روش رئالیسم بر اعتباری بودن اجتماع تصریح میکنند، در آثار تفسیری ـ فلسفی (theosophic) خود بر عینی و واقعی و حقیقی بودن جامعه تاکید دارند. روشن است که این دو دیدگاه، کاملا منافی و ناسازگار با یکدیگر است.
Abstract: This article deals with Allāmeh Tabātabāī’s views on the type of society’s existence. I will demonstrate that there is a contradiction and inconsistency in his views regarding this issue. While, explicitly, maintained in his philosophical work, Osool-e Falsafeh va Ravesh-e Reālism, that society has an abstract, conceptual, and non-concrete nature, Tabātabāī insists in his theosophical book, al-Mizān, of concrete, factual and real existence of society. Clearly, these two views are totally different, and incompatible with each other. This article deals with Allāmeh Tabātabāī’s views on the type of society’s existence. I will demonstrate that there is a contradiction and inconsistency in his views regarding this issue. While, explicitly, maintained in his philosophical work, Osool-e Falsafeh va Ravesh-e Reālism, that society has an abstract, conceptual, and non-concrete nature, Tabātabāī insists in his theosophical book, al-Mizān, of concrete, factual and real existence of society. Clearly, these two views are totally different, and incompatible with each other.
خلاصه ماشینی:
از آنجاييکه هريک از ديدگاه هاي اصالت فردي و اصالت جمعي داراي تبعات خاص اخلاقي، تربيتي، حقوقي، اجتماعي و غيره است ، شناخت اينکه مرحوم طباطبائي به لحاظ فلسفي به کدام يک از اين ديدگاه هاي پايه اي معتقد است ، از اهميت ويژه اي برخوردار است ، به خصوص آنکه خود ايشان از پايه گذاران ديدگاه اصالت فرد و جمع در فلسفه اجتماع معاصر است و براي آن شواهدي قرآني فراهم آورده است .
حال اگر جامعه را به صورت يک مرکب اعتباري در نظر بگيريم ، معنايش اين است که ما مجموعۀ افراد انساني موجود در يک منطقۀ جغرافيايي داراي يک شيوة زندگي واحد را، يک جامعه اصطلاح کرده ايم ، بدون اينکه هيچ گونه ترکيبي بين آنها رخ داده باشد، و فعليت و موجود جديدي به نام جامعه ، پديد آمده باشد؛ ما آنها را يک واحد اجتماعي لحاظ ميکنيم درحاليکه آنها هم در وجود و هم در اثر کاملا مستقل و منفردند.
يافته هاي تحقيق نوع هستي جامعه در آثار علامه طباطبائي نوع يا نحوة هستي جامعه در دو اثر از آثار مکتوب علامه به تفصيل بحث شده است ؛ اولي ذيل عنوان «اصل استخدام و اجتماع » در فصل ادراکات اعتباري در جلد دوم کتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم ، و دومي، در بند چهارم از بندهاي پانزده گانه که در ذيل عنوان «بحثي در زمينه رابطه متقابل افراد در جامعه اسلامي »١ در ذيل آيه ٢٠٠ سورة آل عمران ، در جلد ٤ تفسير مطرح شده است .