چکیده:
بر اساس آموزههای قرآن كريم که موثّقترین منبع شناخت خداوند سبحان است، توحید اساس و مبنای حیات واقعی انسان است و شرک که نقطة مقابل آن میباشد، بزرگترین ظلم و گناه نابخشودنی تلّقی میشود. هستیشناسی توحیدی که از میراث آموزههای وحیانی بهره میبرد رقیب و بدیلی کارآمد، در برابر هستیشناسیهای پوزیتیویستی، مادیگرایانه و نیهیلیسمی است. این نوع از هستیشناسیها از آنجا که حقیقت عالم صغیر و کبیر را به افق طبیعت و عالم مادی تنزّل دادهاند، هرگز قادر نیستند و نمیتوانند از تربیت انسان سخنبگویند؛ بلکه تربیت انسان موحّد، در صورتی که بر بنیاد هستیشناختی توحیدی استوار گردد، آدمی، حیّ متألّهای خواهد بود که صورت و سیرت خود را به گونهای کامل درمییابد. مسأله اصلی این پژوهش که با عنوان 'كاربست رهیافت هستیشناسی در تربیت توحيدي از منظر قران كريم' آمده است، چگونگی تبیین عناصر هستیشناسیای است که معطوف به تربیت و هدایت انسان برای رسیدن به کمال و دستیابی به حیات طیّبه موعود قرآن کریم میباشد. در این مقاله با رویکرد تحلیلی توصیفی، و با استناد به قرآن کریم، در توصيف و ترسيمي واقعنگر از هستي، به اهم مبانی هستیشناختی توحیدی، در عرصة 'خداشناسي و جهانشناسي'، که منطقاً مبانی تربیت توحیدی تلقّی میشود، پرداخته شده است. در تأييد تناسب و تلائم گزارههاي توصيفي و تجويزي هستيشناختي با آموزههاي قرآني، از بيانات تفسيري و تبييني برخي از مفسران و صاحبنظران حوزه علوم ديني و متون وحياني وام گرفته شده است. بر اساس یافتهای این پژوهش، خداوند به عنوان منبع و مبدأ تمام خيرات، و جهان هستی، به عنوان آیت حق و صحنة مواجهه انسان با حقیقت الهی است، در این افق، نياز و فقر ذاتي انسان در مراتب مختلف توحید ذاتی، صفاتی و افعالی بر وی کشف و آشکار میگردد. ثمرة این پژوهش، حصول ادراک و فهم صحيح انسان از موقعيت خود در عالم امكان، به عنوان موجودي وابسته و متعلق به ربّ بينياز، است که در سایة توحید ربوبی، رسيدن وی به مقصد نهايي کمال و قرب الهی تصعيد و تسريع میشود.
According to instruction s of Holy Quran -as the most verified resources for recognition of glorious God-, monotheism is the principal of humans real life while blasphemy stands on the opposite point of it, is considered as the biggest cruelty and the unforgivable sin.
Monotheistic ontology -by taking advantages of inspirational instruction- is a useful opponent and a substitution for positivistic, materialistic and nihilistic ontologies. These sorts of ontologies are not capable of introducing human’s pedagogy as they have diminished the fact of minor and major universes into the limitations of natural horizons and materialistic world. If the pedagogy of theist human establishes based on monotheistic ontology, human is considered as a theist living who identifies his external and internal aspects in a complete manner. The main issue with this study is to describe the elements of ontology that are related to human guide and pedagogy in order to reach the perfection and a good life, promised in Holy Quran. Through this paper, critical principals of monotheistic ontology considering “theology and cosmology” field are studied that are accounted as monotheistic pedagogy. The claims of some interpreters and ideologists of religious science and inspired scripts to confirm the properness and adaptation of descriptive and prescriptive ontological propositions with Quran instructions. Based on the results of this study, God -as the source and start point of all goodness- and the universe is the sign of truth and the situation in where the human faces the truth of God. In order to this, intrinsic need of human reveals in several stages of intrinsic, descriptive and performative monotheism. The result of this research is the true perception and understanding of a human about his position in the universe as a creator-dependent creature whose achievement to perfection and God, accelerates and sublimates, with consideration of lordship monotheism.
خلاصه ماشینی:
با وجود بداهت آگاهي موجودات و نيز انسان به وجود مبدأ عالم آگاهي و اعتراف به وجود، شناخت ذات اقدس الهي ميسور کسي نيست زيرا حقيقت هستي محض هرگز به ذهن نميآيد و مفاهيم ذهني فقط در حدّ مرآت ذات واجباند، نه خود ذات، همچنين هويت نامتناهي و نامحدود خداوند در حيطه شهود موجود وحدود واقع نميشود(جوادي آملي، 1383، 33) از اينرو حضرت علي عليه السلام که خود واصل به حق است ميفرمايد: «لا يدرِکُهُ بُعدُ الهِمَمِ وَ لا ينالُهُ غَوصُ الفِطَنِ» (نهج البلاغه، خطبه1) بنابراين معرفت به ذات منيع خداوند براي همگان مسدود و دستنايافتني است و امري که امتناع آن عقلي است، پس از شناخت ذات حق نه متوقّع و نه مورد تکليف و ترغيب است، بلکه همواره محور تحذير، ترهيب و تخويف بوده است؛ ويحذّرکم الله نفسه(آلعمران/ 28- 30)؛ (همان، 34) بنابراين از نگاه اهل معرفت، بايد از ورود به باب معرفت ذات حق اجتناب کرد زيرا کسي قادر نيست ذات اورا بشناسد.
و همچنين قادر است بر آن چيزي که بندگان را بر آن قدرت داده است(طباطبايي،1373، ج 12، 238) از مصاديق بارز و تامّ توحيد عملي، دعا است انساني كه در همه شئون علمي و عملي خود محتاج محض است، انسان موحّد كه به مجاري فيض مبدأ عالَم، توجه دار: لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِينَ يدْعُونَ مِن دُونِهِ لَا يسْتَجِيبُونَ لَهُم بِشَيءٍ إِلَّا كَبَاسِطِ كَفَّيهِ إِلَى الْمَاءِ لِيبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ ﴿رعد:١٤﴾ با اظهار نياز و فقر و اعلام درخواست در ساحت غناي الهي، هيچ سهمي براي غير خدا باقي نگذاشته و به مقام عبوديت تشريفي راه مييابد زيرا دعا مصداق عبادت است و با عبادت ميتوان مورد عنايت ربّ قرار گرفت: قُلْ مَا يعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ ﴿فرقان:٧٧﴾.